p: 6
p: 6
عشق های هم کلاسی
پرت شد من جیغ زدم جونگ کوک جنی چرا این مارو کردی چرا هولش دادی
جنی: ن نمیدونم چرا کردم
بدو بیا پایین دکتر پرستار کمک کنید
رفتیم بایین دیدم که روی یه ماشین افتاده زمین داد زدم کمک کنین پرت شده اومدن اوردنش داخل بیمارستان.
ا. ت: چرا هولش دادی چرا
جنی: واقعا نمیدونستم چیکار کنم ببخشید
ا. ت: چرا از من معذرت خواهی میکنی ار جونگ کوک بکن معذرت خواهی رو
جنی: اوه اره وقتی به هوش اومد میگم اینو باید به تیانگ هم باید بگم
ا. ت: باشه جنی
جنی: بله
ا. ت: ببخشید که سرت داد زدم
جنی: مشکلی نیست
هم دیگر رو بغل کردن
جنی: دکتر تیانگ به هوش اومد
دکتر: اره
جنی: میتونم ببنمش
دکتر: اره ولی زیاد نمونین
جنی: اهان باشه ممنون
رفت کنار تیانگ
جنی: تیانگ عشقم خوبی سرت هنوز درد میکنه
تیانگ: جنی نه زیاد درد نمیکنه
جنی: میخوام برات یه چیزی بگم
تیانگ: بگو گوش میکنم عشقم
جنی: جونگ کوک از پنجره پرت شد
تیانگ: چ چی شده در کجا کی کرده بگو
جنی: ار اینجا من کردم
تیانگ: چ چی تو کردی چرا
جنی: اره ولی وقتی اومد و گفت که بخاطر اون تصادف کردی منم هولش دادم و پرت شد واقعا متسفم ببخشید
(با گریه گفت)
تیانگ: بیا اینجا گریه نکن
وهم دیگر رو بغل کردن و جنی رفت پیش ا. ت
جنی که اومد پیشم دکتر اومد
دکتر: متسفانه بد جوری افتاده که کمر به پایینش فلجه
ا. ت: چ چی فلج
افتاد زمین
جنی: ف فلج
تیانگ هم از پشت شنید و افتاد زمین
تیانگ: جونگ کوک فلج شده
جنی: تیانگ تو چرا از اتاقت اومدی بیرون ها بیا ببرمت اتاقت
و تیانگ رو به اتاقش برد و اومد کنارم
جنی: ا. ت بیا بربم بیرون به هوایی برات بخوره بیا
و رفتیم بیرون نشستیم
جنی: برای چی انقدر از جونگ کوک نگرانی مگه برات چی کرده
ا. ت: میتونم برات یه چیزی بگم و قول بدی به هیچ کس نمیگی
جنی: بگو
ا. ت: من از جونگ کوک خوشم میاد
جنی: اوه جونگ کوک از این خبر داره
ا. ت: نه خبر نداره و تو هم لطفا نگو
جنی: باشه نمیگم
دیگه رفتیم داخل
۲ هفته بعد
ادامشو میزارم
دوستون دارم 🥺🥺♥🥺
عشق های هم کلاسی
پرت شد من جیغ زدم جونگ کوک جنی چرا این مارو کردی چرا هولش دادی
جنی: ن نمیدونم چرا کردم
بدو بیا پایین دکتر پرستار کمک کنید
رفتیم بایین دیدم که روی یه ماشین افتاده زمین داد زدم کمک کنین پرت شده اومدن اوردنش داخل بیمارستان.
ا. ت: چرا هولش دادی چرا
جنی: واقعا نمیدونستم چیکار کنم ببخشید
ا. ت: چرا از من معذرت خواهی میکنی ار جونگ کوک بکن معذرت خواهی رو
جنی: اوه اره وقتی به هوش اومد میگم اینو باید به تیانگ هم باید بگم
ا. ت: باشه جنی
جنی: بله
ا. ت: ببخشید که سرت داد زدم
جنی: مشکلی نیست
هم دیگر رو بغل کردن
جنی: دکتر تیانگ به هوش اومد
دکتر: اره
جنی: میتونم ببنمش
دکتر: اره ولی زیاد نمونین
جنی: اهان باشه ممنون
رفت کنار تیانگ
جنی: تیانگ عشقم خوبی سرت هنوز درد میکنه
تیانگ: جنی نه زیاد درد نمیکنه
جنی: میخوام برات یه چیزی بگم
تیانگ: بگو گوش میکنم عشقم
جنی: جونگ کوک از پنجره پرت شد
تیانگ: چ چی شده در کجا کی کرده بگو
جنی: ار اینجا من کردم
تیانگ: چ چی تو کردی چرا
جنی: اره ولی وقتی اومد و گفت که بخاطر اون تصادف کردی منم هولش دادم و پرت شد واقعا متسفم ببخشید
(با گریه گفت)
تیانگ: بیا اینجا گریه نکن
وهم دیگر رو بغل کردن و جنی رفت پیش ا. ت
جنی که اومد پیشم دکتر اومد
دکتر: متسفانه بد جوری افتاده که کمر به پایینش فلجه
ا. ت: چ چی فلج
افتاد زمین
جنی: ف فلج
تیانگ هم از پشت شنید و افتاد زمین
تیانگ: جونگ کوک فلج شده
جنی: تیانگ تو چرا از اتاقت اومدی بیرون ها بیا ببرمت اتاقت
و تیانگ رو به اتاقش برد و اومد کنارم
جنی: ا. ت بیا بربم بیرون به هوایی برات بخوره بیا
و رفتیم بیرون نشستیم
جنی: برای چی انقدر از جونگ کوک نگرانی مگه برات چی کرده
ا. ت: میتونم برات یه چیزی بگم و قول بدی به هیچ کس نمیگی
جنی: بگو
ا. ت: من از جونگ کوک خوشم میاد
جنی: اوه جونگ کوک از این خبر داره
ا. ت: نه خبر نداره و تو هم لطفا نگو
جنی: باشه نمیگم
دیگه رفتیم داخل
۲ هفته بعد
ادامشو میزارم
دوستون دارم 🥺🥺♥🥺
۷.۶k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.