˼ دلبر مغرور من ˹
˼ دلبر مغرور من ˹
#پارت35
...♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....
سیمکارتو که گرفتم با دنیا رفتیم و تو پارک نشستیم گذاشتم روی گوشیم و شماره سیاوشو گرفتم که بعد چندتا بوق جواب داد :
- الو .. الووو بفرمایید
بغضم ترکید ، اشکام پایین اومدن و گوشی رو قطع کردم
سرمو با دستم فشار دادم داشتم روانی میشدم
- سیمکارت بگیرم بگیرم واسه این بود
خب چیکار کنم دنیا دلم واسه صداش تنگ شده بود دنیااا
- پوففف جان دنیا
دلم بغلشو میخاد ..
- گمشو صنم ت چقدر خری بلند شو بریم لباس بگیریم
با بی حالی بلند شدم و دنبال دنیا این مغازه و اون مغازه راه افتادیم که بالاخره یه لباس ساده و شیک نظرمو جلب کرد نگاهمو بهش دوختم که دنیا رد نگاهمو دنبال کرد و گف واییی صنم خوش سلیقه خودمی
بعد از خرید لباس و خرت و پرت های فراوان بالاخره راضی شدیم بریم خونه .
- سیاوش
گفتم الو اما کسی چیزی نگفت منم گوشیو قطع کردم ، ذهنم درگیر شد که میتونه باشه بعدش با یه بی خیال زیر لب قضیه رو از تو ذهنم جمع و جور کردم
- کی بود سیاوش
نمیدونم جواب نداد
پیتزا هارو اوردن و مشغول خوردن شدیم ولی ذهنم درگیر اون تماس ناشناس بود
....
توی خواب ناز بودم که با ریخته شدن اب روی صورتم از خواب پریدم که رها رو با یه لیوان خالی و در حال خنده دیدم اونقدر کفری شده بودم که ممکن بود بزنم سیاه و کبودش کنم اما خودمو کنترل کردم و زیر لب نکبتی بارش کردم و بلند شدم
- ت دیوونه ایی حیوونی چی ایی
#پارت35
...♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....
سیمکارتو که گرفتم با دنیا رفتیم و تو پارک نشستیم گذاشتم روی گوشیم و شماره سیاوشو گرفتم که بعد چندتا بوق جواب داد :
- الو .. الووو بفرمایید
بغضم ترکید ، اشکام پایین اومدن و گوشی رو قطع کردم
سرمو با دستم فشار دادم داشتم روانی میشدم
- سیمکارت بگیرم بگیرم واسه این بود
خب چیکار کنم دنیا دلم واسه صداش تنگ شده بود دنیااا
- پوففف جان دنیا
دلم بغلشو میخاد ..
- گمشو صنم ت چقدر خری بلند شو بریم لباس بگیریم
با بی حالی بلند شدم و دنبال دنیا این مغازه و اون مغازه راه افتادیم که بالاخره یه لباس ساده و شیک نظرمو جلب کرد نگاهمو بهش دوختم که دنیا رد نگاهمو دنبال کرد و گف واییی صنم خوش سلیقه خودمی
بعد از خرید لباس و خرت و پرت های فراوان بالاخره راضی شدیم بریم خونه .
- سیاوش
گفتم الو اما کسی چیزی نگفت منم گوشیو قطع کردم ، ذهنم درگیر شد که میتونه باشه بعدش با یه بی خیال زیر لب قضیه رو از تو ذهنم جمع و جور کردم
- کی بود سیاوش
نمیدونم جواب نداد
پیتزا هارو اوردن و مشغول خوردن شدیم ولی ذهنم درگیر اون تماس ناشناس بود
....
توی خواب ناز بودم که با ریخته شدن اب روی صورتم از خواب پریدم که رها رو با یه لیوان خالی و در حال خنده دیدم اونقدر کفری شده بودم که ممکن بود بزنم سیاه و کبودش کنم اما خودمو کنترل کردم و زیر لب نکبتی بارش کردم و بلند شدم
- ت دیوونه ایی حیوونی چی ایی
۵.۴k
۰۸ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.