P

P2💫


(علامت یورا به & تغییر می‌کنه)


-چی یعنی چی امکان نداره یورا پس پس چرا زودتر نگفتی(پشیمون و ناراحت)
&مگه گذاشتی حرفی بزنم (بغض)
- من...من..واقعا عذر میخوام خوشگلم(میخواست بغلش کنه )
&(خودشو عقب کشید و از تهیونگ فاصله گرفت )
-یورا(ترس و تعجب)
& من...معذرت می‌خوام اما باید یکم تنها باشم(اینو گفت و بدو بدو رفت تو اتاقش)
-یورا صبر کن یورا لطفا(می‌ره دم در اتاقش و در میزنه)
&بابا خواهش میکنم برید لطفا
-یورا خوشگلم باز کن درو
&بابا لطفا برید (گریه)
-الهی فدای اون اسکات بشم من لطفا درو باز کن
&(حرفی نمیزنه و فقط صدای گریه های وحشتناک اش از پشت در میاد)
- دورت بگردم باز کن این درو (محکم به در می کوبه)
&(از ترسش گریش شدت میگیره)

ویو تهیونگ:

هر کاری میکردم درو باز نمی‌کرد میترسیدم با این کارم بیشتر بترسونمش پس از در فاصله گرفتم رفتم پایین رو کاناپه نشستم و سرمو با دستام گرفتم من...من با اون چیکار کردم اون خیلی حساس و شکنندست و بعد از مرگ مادرش خیلی ضعیف شد من باید پناهش می بودم اما نابودش کردم باید یه طوری از دلش در بیارم بلند شدم کتمو و سوییچ ماشین رو برداشتم و از خونه زدم بیرون اول رفتم یه دسته گل رز بزرگ گرفتم بعدش رفتم یه جواهر فروشی دنبال یه ست می‌گشتم که یکیش بدجوری چشممو گرفت همونو حساب کردم و میخواستم برم بیرون که یه لباسی چشممو گرفت اونم گرفتم و از اونجایی که یورا هم عاشق گل رز بود هم شکلات گفتم این دسته گل کمه پس رفتم یه باکس بزرگ شکلات و گل رز گرفتم و همشو گذاشتم تو ماشین و راه افتادم به سمت خونه رسیدم دم در ماشین رو توی پارکینگ پارک کردم و رفتم تو خریدغم رو از ماشین پیاده کردم و گذاشتم تو آسانسور و رفتم بالا همشون رو گذاشتم یه جا و برشون داشتم و بردم بالا با استرس در اتاق رو زدم


ویو یورا:

از دست بابام خیلی ناراحت بودم اون به جای اینکه وایسا و به حرفام گوش بده سرم داد زد و خواست منو بزنه منی که بعد از مرگ مادرم بابام شده بود تنها تکیه گاهم بعد از اومدن تو اتاقم اومد بالا و چندباری در زد دید باز نمیکنم رفت حتما گفته بیخیال خودش میاد یه ساعت از اون ماجرا می‌گذشت آنقدر گریه کرده بودم که دیگه همه جا رو تار میدیدم خیلی حالم بد بود کم کم داشت خوابم میبرد که صدای در رو شنیدم حتما بابامه اگه الان درو باز نکنم خیلی نگران میشه پس از تخت اومدم پایین و رفتم جلوی در قفلشو باز کردم و آروم دستگیره ی درو کشیدم پایین و بازش کردم

- یورا دخترم حالت خوبه
&کاری داشتین
- ببین من واقعا برای ماجرای یکم پیش خیلی متاسفم
&بیخیال فراموشش کنید
- یعنی تو منو بخشیدی
& مگه میتونم کار دیگه ی بکنم
- یورا می‌دونم اینا در بزار کاری که من کردم خیلی کمه اما گفتم شاید باعث بسه یکم دلت نرم تر بشه
&چیا
- اینا (رفت عقب تا باکس مشخص باشه دسته گلم پشتش پنهان کرده بود و سرویس جواهر رو هم گذاشته تو جیبش)
&وای بابا این دیگه چیه(ذوق)
- تازه برای فرشتم کمم هست
&خیلی ممنونم بابا(پرید بغلش)
-خواهش میکنم خوشگلم این گل رو هم برای تو گرفتم
&وایی خیلی خوشگله مرسی(چشمای اکلیلی)
-میدونم نمیتونه کارمو جبران کنه اما واقعا عذر میخوام
&فراموشش کن بابا
-یعنی واقعا منو می‌بخشی
&اوهم
-باشه پس برو این لباس رو بپوش ببینم اندازد هست یا نه
& الان جدیی؟
-برو
&باشه
-آفرین
&خوب پوشیدم چطوره
-عین ماه شدی فرشته ی من اما یه چیزی کمه
&چی
-بیا پیش بابایی
&چشم
-خوب وایسا اینارو بندازم برات آهان حالا سدی پرنسس بابا
& وایی اینا خیلی خوشگلن بابا ممنونم ازت(بغلش می‌کنه)

🎀 ببخشید بابت تاخیر کلی از صبح دنبال عکسم🎀


💫اسلاید دوم لباس یورا

💫اسلاید سوم گل یورا

💫اسلاید چهارم باکس خوراکی و گل یورا

💫اسلاید پنجم جواهرات یورا
دیدگاه ها (۲۶)

P3💫&خیلی خوبی بابا -زبون نریز فسقلی &چشم- گشنت نیست؟&چرا اتف...

🦋معرفی فیک جدید🦋ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...

P1💫ویو یورا: عصر بود کم کم داشت هوا تاریک میشد من رفته بودم ...

بابایی-میخوای چیکار کنیم &نمی‌دونم واقعا -(بوسه ی آرومی به پ...

~My Dream Life~

پست اولمه حمایت کنید ❤️

چندپارتی☆p.4جمعه صبح ساعت۳۰ :۹ دقیقه ات: دیشب اینقدر گریه کر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط