ماه و خورشید
پارت ۲۱
کوک : من اعتمادمو از دست دادم فقط خودم موندمو خودم
د.ک : اینجوری نگو تو هنوزم میتونی به بقیه اعتماد کنی
کوک : میدونم مارک و دوهی کنارتم بهشون بگو با تمام شکنجه های که میشدم دوستشون داشتم بهشون بگو حلالم کنن
د.ک : اونا خیلی عصبی شد و گفتن تا عمر داریم حلالش نمیکنیم
کوک : لطفا دیگه به من پیام ندید و زمانی که نوشت آخرین بازدید ۳ سال پیش باهم دور هم جشن بگیرین چون من عاشق عدد ۳ هستم
پایان چت
ته : تو نمیری مهمونی ؟
کوک : نه میخوام درس بخونم
ته : اولویتت تو زندگی چیه ؟
کوک : درس
ته : قانونی که خودت برای خودت طرح کردی چی
کوک : همیشه یه نفر نابود میشه و اون منم نیاید کسی به غیر من آسیب ببینه
بلند شدو اومد یغمو گرفت و بلند غرید
ته : الویت خودت باش خودت نمیخواد تو بخاطر بقیه آسیب ببینی " عربده "
کوک : چرا اونا باید آسیب ببین در صورتی که من هستم هان چرا " وقتی بغض میکنه کیوت میشه شما بغض کیوت تصور کنید "
ته : نمیخواد تو آسیب ببینی هیچ وقت این لازم نیست
کوک : من اضافیم تو همه ی کره اینو بهم میگن " بغض کیوت "
ته : ازت یه چیزی میخوام اینکه بزاری بغلت کنم و تو خیلی راحت گریه کن اوکی
کوک : نمیخواد من خوبم " بغض کیوت "
ته : اگه به خواسته ی بقیه احترام میزاری به خواسته ی منم احترام بزار
بغلم کرد و ناخداگاه شروع به گریه کردم برای تمام وجودم دردناک بود که بعد تمام این کارام طرد بشم برام راحت نبود که خیلی راحت اینو کنار بزارم
ته : تو نباید هیچ وقت خودتو مقصر همه چیز بدونی پاپی
کوک : چرا منی که از زندگیم گذشتم تا درس بخونم هق رو طرد کردن "گریه "
ته : هیس آروم باش
اما وجودم خالی شد و از بغل تهیونگ بیرون اومدم
ته : الان آرومی پاپی
کوک : مگه نمیدونی اسمم جونگکوکه " کیوت "
ته : پاپی راحت تره
کوک: اوکی هرجور راحتی ولی اسمم جونگکوکه
ته : باشه پاپی
دستو صورتمو شستم و وقتی از دست شویی اومدم بیرون اونا رو دیدم خشکم زد و عقب عقب رفتم
جین : در چه حالی ؟
جیمین : ما تهیونگو نیاوردم چون میخواستیم پیش آسامی باشه
یونگی : در واقع خودمو پنج تا اومدیم
ته : شما کی هستین و تو اتاق ما چیکار میکنین
هوسوک : همونایی که اینو از کشور انداختن بیرون
نامی : میبینم که خیلی راحت دست پیدا کردی
که دوهیون و ارویین با دوست دختراشون اومدن تو
شینا : هیونگای گلم بلاخره رسیدین
جیمین : بله شینی کوچولو
هاری : من چیم
جین : هاپو کوچولو و اون دوتا هم دوست پسر هاپو و دوست پسر شینی هستن درسته
دوهیون : درسته و شماهام دوستای هاری و شینا هستین
هاری : بریم
یونگی : ما یه کار ناتموم داریم
هاری : ته هیونگ کجاست ؟
هوسوک : نتونست بیاد
کوک : برید گمشید بیرون " داد "
یونگی : او بانی کوچولو زبون باز کرد
کوک :..
🌑🌕
کوک : من اعتمادمو از دست دادم فقط خودم موندمو خودم
د.ک : اینجوری نگو تو هنوزم میتونی به بقیه اعتماد کنی
کوک : میدونم مارک و دوهی کنارتم بهشون بگو با تمام شکنجه های که میشدم دوستشون داشتم بهشون بگو حلالم کنن
د.ک : اونا خیلی عصبی شد و گفتن تا عمر داریم حلالش نمیکنیم
کوک : لطفا دیگه به من پیام ندید و زمانی که نوشت آخرین بازدید ۳ سال پیش باهم دور هم جشن بگیرین چون من عاشق عدد ۳ هستم
پایان چت
ته : تو نمیری مهمونی ؟
کوک : نه میخوام درس بخونم
ته : اولویتت تو زندگی چیه ؟
کوک : درس
ته : قانونی که خودت برای خودت طرح کردی چی
کوک : همیشه یه نفر نابود میشه و اون منم نیاید کسی به غیر من آسیب ببینه
بلند شدو اومد یغمو گرفت و بلند غرید
ته : الویت خودت باش خودت نمیخواد تو بخاطر بقیه آسیب ببینی " عربده "
کوک : چرا اونا باید آسیب ببین در صورتی که من هستم هان چرا " وقتی بغض میکنه کیوت میشه شما بغض کیوت تصور کنید "
ته : نمیخواد تو آسیب ببینی هیچ وقت این لازم نیست
کوک : من اضافیم تو همه ی کره اینو بهم میگن " بغض کیوت "
ته : ازت یه چیزی میخوام اینکه بزاری بغلت کنم و تو خیلی راحت گریه کن اوکی
کوک : نمیخواد من خوبم " بغض کیوت "
ته : اگه به خواسته ی بقیه احترام میزاری به خواسته ی منم احترام بزار
بغلم کرد و ناخداگاه شروع به گریه کردم برای تمام وجودم دردناک بود که بعد تمام این کارام طرد بشم برام راحت نبود که خیلی راحت اینو کنار بزارم
ته : تو نباید هیچ وقت خودتو مقصر همه چیز بدونی پاپی
کوک : چرا منی که از زندگیم گذشتم تا درس بخونم هق رو طرد کردن "گریه "
ته : هیس آروم باش
اما وجودم خالی شد و از بغل تهیونگ بیرون اومدم
ته : الان آرومی پاپی
کوک : مگه نمیدونی اسمم جونگکوکه " کیوت "
ته : پاپی راحت تره
کوک: اوکی هرجور راحتی ولی اسمم جونگکوکه
ته : باشه پاپی
دستو صورتمو شستم و وقتی از دست شویی اومدم بیرون اونا رو دیدم خشکم زد و عقب عقب رفتم
جین : در چه حالی ؟
جیمین : ما تهیونگو نیاوردم چون میخواستیم پیش آسامی باشه
یونگی : در واقع خودمو پنج تا اومدیم
ته : شما کی هستین و تو اتاق ما چیکار میکنین
هوسوک : همونایی که اینو از کشور انداختن بیرون
نامی : میبینم که خیلی راحت دست پیدا کردی
که دوهیون و ارویین با دوست دختراشون اومدن تو
شینا : هیونگای گلم بلاخره رسیدین
جیمین : بله شینی کوچولو
هاری : من چیم
جین : هاپو کوچولو و اون دوتا هم دوست پسر هاپو و دوست پسر شینی هستن درسته
دوهیون : درسته و شماهام دوستای هاری و شینا هستین
هاری : بریم
یونگی : ما یه کار ناتموم داریم
هاری : ته هیونگ کجاست ؟
هوسوک : نتونست بیاد
کوک : برید گمشید بیرون " داد "
یونگی : او بانی کوچولو زبون باز کرد
کوک :..
🌑🌕
۴.۱k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.