اسفندماه
اسفندماه
از انباشتگی ها سرریز است.
کارهای انباشته
حرفهای ناگفته
و زخمهایی که کهنه تر میشوند.
اسفند ماه
توگویی آخر دنیاست.
شتابان میروی که تمام کاهلی هایت را جبران کنی .
انگار کن که در راس الزمانی کالسکه ها به کدو تنبل تبدیل میشوند.
و دست آخر با انبوهی از نشد ها ،
خسته و حسرت زده در را بر روی بهار می گشایی.
اسفند ماه
این کودک ناتنی سال
اینگونه غریب
قربانی بهار میشود.
اسفند ماه
دوست دارد خودش را عزیز کند.
با بارانهایش
با سرد و گرم شدنهایش
با جوانه های کوچکش
با چهارشنبه سوری
با شادی لبریز لباس نوی عید
اسفندماه
دلش میخواهد در آغوشش بگیری
دلش میخواهد با او قدم بزنی و خاطره بازی کنی .
اسفندماه
حسرت دیده شدن دارد.
اسفندماه
آنقدر ناامید است که سی روز نمی ماند و روز آخرش را مثل اسکناس کهنه و چسب خورده ، زیر فنجان نصفه ی قهوه اش میگذارد و میرود.
اسفندماه
کودک ته تغاری سال
گوشه ی پیاده رو، در هیاهوی سرخوشانه ی آدمها گم شده است.
اسفندماه
چقدر شبیه من است....
#مسعودمولایی
از انباشتگی ها سرریز است.
کارهای انباشته
حرفهای ناگفته
و زخمهایی که کهنه تر میشوند.
اسفند ماه
توگویی آخر دنیاست.
شتابان میروی که تمام کاهلی هایت را جبران کنی .
انگار کن که در راس الزمانی کالسکه ها به کدو تنبل تبدیل میشوند.
و دست آخر با انبوهی از نشد ها ،
خسته و حسرت زده در را بر روی بهار می گشایی.
اسفند ماه
این کودک ناتنی سال
اینگونه غریب
قربانی بهار میشود.
اسفند ماه
دوست دارد خودش را عزیز کند.
با بارانهایش
با سرد و گرم شدنهایش
با جوانه های کوچکش
با چهارشنبه سوری
با شادی لبریز لباس نوی عید
اسفندماه
دلش میخواهد در آغوشش بگیری
دلش میخواهد با او قدم بزنی و خاطره بازی کنی .
اسفندماه
حسرت دیده شدن دارد.
اسفندماه
آنقدر ناامید است که سی روز نمی ماند و روز آخرش را مثل اسکناس کهنه و چسب خورده ، زیر فنجان نصفه ی قهوه اش میگذارد و میرود.
اسفندماه
کودک ته تغاری سال
گوشه ی پیاده رو، در هیاهوی سرخوشانه ی آدمها گم شده است.
اسفندماه
چقدر شبیه من است....
#مسعودمولایی
۱.۶k
۱۰ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.