پارت شش
پارت شش
آقای جوئن ، حالا از پسرم میخوام که زحمت کشیده و بخاطر من به اینجا اومده جلو شما و البته شریک جدیدم تمام مال و اموالمو به اون بسپارم
کوک ویو
واییی حدسم درست بود
رفت روی سن و برگه هارو امضا کرد
ا.ت ویو (توی دلش )
این پسرشه جذابه وایی ا.ت داری چی میگی احمق ول کن بابا دیوانه
بعد از مهمونی
آقای جوئن ، ا.ت دخترم تو یکم بیشتر بمون باهات کار دارم یه سری چیزا رو باید به تو کوک بگم
ا.ت، اع البته
آقای جوئن ، بیا دخترم بشیم (به مبل اشاره کرد) توی همون هین بود که کوک هم اومد پایین
کوک، بابا چیزی شـ (با دیدن ا.ت حرفش قط شد )
آقای جوئن ، بیا بشین کوک
کوک ، (نشست)
کوک ویو
پدرم تمام مدت در باره کار حرف زد اما اون دختره ا.ت نمی تونم چشممو ازش بر دارم خیلی زیباس همین جور به ا.ت فکر میکردم که پدرم
آقای جوئن ، گفت وای اصلا حواسم به ساعت نبود خیلی دیر شد خطر نامه تنها بری خونه (روبه ا.ت) کوک ا.تو برسون
ا.ت ، نه نه ممنون من خودم میتونم برم با ماشین اومدم
آقای جوئن ،ماشینتون فردا برات میفرستم دم خونت نگران نباش
ا.ت، آخه
کوک ، بابا راست میگه بزار برسونمت پاشو بریم
ا.ت ، ممنون باهم رفتم سمت ماشین و نشستن توش
سوکت بود که کوک گفت
کوک، خوب انگار پدرم خیلی خوشحاله که باتو همکار شده
ا.ت ، لطفشون به منه (لحن سرد و جدی همیشگیش)
کوک ویو
چرا انقد سرده مثله یه تیکه یخ میمونه
رسیدیم خونم پیاده شدم و تشکر کردم و رفتم داخل عمارت رفتم که لباسمو در بیارم که زنگ خونه خورد
ا.ت ، وایییی این کیه دیگه درو واز کردم تهیونگ بود
تهیوتگ، به به ا.ت خانم خیلی وقته ندیدمت بیب دلم برات تنگ شده
ا.ت ، اشغال نیا دم خونم
که تهیونگ درو باشتاب حل داره و منو پرت کرد رو مبل هر کاری میکردم نمی تونستم پاشم مثل یه تیکه سنگ بود سرشو آورد جلو با لبامو ببوسه منم هی تکون میخورم که در صدا داد و یکی تهیونگ رو از روم پرت کرد اون ور اون............... سلام امید وارم روز خوبی داشته باشین دوستان این پارت شیش هست ببخشید که این جوری شد
آقای جوئن ، حالا از پسرم میخوام که زحمت کشیده و بخاطر من به اینجا اومده جلو شما و البته شریک جدیدم تمام مال و اموالمو به اون بسپارم
کوک ویو
واییی حدسم درست بود
رفت روی سن و برگه هارو امضا کرد
ا.ت ویو (توی دلش )
این پسرشه جذابه وایی ا.ت داری چی میگی احمق ول کن بابا دیوانه
بعد از مهمونی
آقای جوئن ، ا.ت دخترم تو یکم بیشتر بمون باهات کار دارم یه سری چیزا رو باید به تو کوک بگم
ا.ت، اع البته
آقای جوئن ، بیا دخترم بشیم (به مبل اشاره کرد) توی همون هین بود که کوک هم اومد پایین
کوک، بابا چیزی شـ (با دیدن ا.ت حرفش قط شد )
آقای جوئن ، بیا بشین کوک
کوک ، (نشست)
کوک ویو
پدرم تمام مدت در باره کار حرف زد اما اون دختره ا.ت نمی تونم چشممو ازش بر دارم خیلی زیباس همین جور به ا.ت فکر میکردم که پدرم
آقای جوئن ، گفت وای اصلا حواسم به ساعت نبود خیلی دیر شد خطر نامه تنها بری خونه (روبه ا.ت) کوک ا.تو برسون
ا.ت ، نه نه ممنون من خودم میتونم برم با ماشین اومدم
آقای جوئن ،ماشینتون فردا برات میفرستم دم خونت نگران نباش
ا.ت، آخه
کوک ، بابا راست میگه بزار برسونمت پاشو بریم
ا.ت ، ممنون باهم رفتم سمت ماشین و نشستن توش
سوکت بود که کوک گفت
کوک، خوب انگار پدرم خیلی خوشحاله که باتو همکار شده
ا.ت ، لطفشون به منه (لحن سرد و جدی همیشگیش)
کوک ویو
چرا انقد سرده مثله یه تیکه یخ میمونه
رسیدیم خونم پیاده شدم و تشکر کردم و رفتم داخل عمارت رفتم که لباسمو در بیارم که زنگ خونه خورد
ا.ت ، وایییی این کیه دیگه درو واز کردم تهیونگ بود
تهیوتگ، به به ا.ت خانم خیلی وقته ندیدمت بیب دلم برات تنگ شده
ا.ت ، اشغال نیا دم خونم
که تهیونگ درو باشتاب حل داره و منو پرت کرد رو مبل هر کاری میکردم نمی تونستم پاشم مثل یه تیکه سنگ بود سرشو آورد جلو با لبامو ببوسه منم هی تکون میخورم که در صدا داد و یکی تهیونگ رو از روم پرت کرد اون ور اون............... سلام امید وارم روز خوبی داشته باشین دوستان این پارت شیش هست ببخشید که این جوری شد
۵.۵k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.