یکی بود یکی نبود

یکی بود یکی نبود ...
راستی
چرا همه قصه‌ها
با یکی بود یکی نبود شروع میشن ؟
حلزون : تو چه فکر می‌کنی ؟
ماهی قرمز : شاید واسه‌ی اینه که همیشه اون کسی که هست ، یکی رو کم داره ...!
کاش همیشه یکی بود و یکی دیگه هم بود !
حلزون : شاید اگه یکی بود و یکی دیگه هم بود ، اونوقت دیگه قصه‌ای نبود ...!

🌱آرامش_♓
دیدگاه ها (۰)

آیدا تو بهار منی و من خاك و مزرعه‌ام !باید بیایی و کنار من ب...

داشتم فکر می‌کردم محتاج بودن خیلی کلمه غریبیه واسه خودش !محت...

پاییزعجیبی ست٫بجای برگ ها،آدم هامی ریزند.....‌🍂🍁🌱آرامش_♓

در گیر تو بودم که نمازم به قضا رفتدر من غزلی درد کشید و سر ز...

شاید بعضی مواقع فکر کنی داری سرم حکم رانی می کنیولی هنوز اون...

من گریه من اشک من عرررررررررر

آدم همیشه از اون چیزی که داره... بیشتر می خواد...به هفته‌ای ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط