Love with die
Love with die
Last Part
لونا: ددیییییی این کیه؟ ( تو گوش لیونگ)
لیونگ: عزیزم این یکی جز بهترین گروه های دنیا رو داره
کوک:نظر لطفتونه..خب شروع کنیم؟
لیونگ: البته..جنس ها چقدرن؟ ( خنده)
کوک: آمم متوجه منظورتون نمیشم..معلومه که خیلی ان
لیونگ: نه نه منظورم جنسه!..زن ها تون چند سالع آن
کوک: ببخشید من متوجه نمیشم مگه ما از مورفین حرف نمیزنیم؟ ( رو به ته)
لیونگ: ( خنده).... نه معلومه که نه
لونا: ددی نگران نباش جنس هات دست من سالم میمونن بیب
کوک: دهن کثیفتو ببند بچ..ما اینجا فقط مواد میفروشیم نه جنس!
لونا: آروم باش ددی..
کوک: اسلحه گرفتن جلوش* یکبار دیگه اون کلمه مضخرف روی جلوی من بکی مغزتون همینجا میپوشونم
لونا: آ..
کوک: با سرعت از اونجا خارج شدیم
نامجون: ته؟!
ته: چرا به من نگاه میکنین؟!
جین: باید اون دخترا رو از اینجا خارج کنیم!..( همه بع سمتم برگشتن)
کوک: چی؟
جین: فکرشو کن اگه اون دخترای بدبخت رو از اونجا خارج کنیم چقدر خوشحال میشن؟.. ولی با ادب کردن او بچ و زن تخسش
کوک: فکر کردن*.. بدم نمیگی شما برید متوجه کمپانی صدا کردن موفق باشین
جین: خیلی خب..تو هم موفق باشی
**
کوک: زنگ زدم به ا/ت که چیکار میکنه*
ا/ت:جانم خوبی؟ معامله کردی!
کوک: نه..معامله زن بود...اعصابم خورد شد بچها قرار شدن اونا رو نجات بدن ممن از کمپانی دارم میام کمپانی جلسه برگزار شده..به لیرا و لورا بگو خونه پیش بچها بمونن..میخوام دوتایی..دوتایی بریم خوش بگذرونیم موافقی؟
ا/ت:معلومه my lord 😂
کوک: آماده شو دارم میام lady😂
ا/ت: بعد نیم ساعت لباس مورد علاقه کوک رو پوشیدم* بچه ها چطورع؟ ( بقیه رفتع بودن)
لیرا: عالی شدی دختر
لورا: کیوت شدی..کوک خیلی خوشش میاد
ا/ت: اون موقعی که حامله بودم گرفتمش با بچها..کوک ندیدتش تا الان...
لیرا: عالیه
(ادامه در کامنت)
Last Part
لونا: ددیییییی این کیه؟ ( تو گوش لیونگ)
لیونگ: عزیزم این یکی جز بهترین گروه های دنیا رو داره
کوک:نظر لطفتونه..خب شروع کنیم؟
لیونگ: البته..جنس ها چقدرن؟ ( خنده)
کوک: آمم متوجه منظورتون نمیشم..معلومه که خیلی ان
لیونگ: نه نه منظورم جنسه!..زن ها تون چند سالع آن
کوک: ببخشید من متوجه نمیشم مگه ما از مورفین حرف نمیزنیم؟ ( رو به ته)
لیونگ: ( خنده).... نه معلومه که نه
لونا: ددی نگران نباش جنس هات دست من سالم میمونن بیب
کوک: دهن کثیفتو ببند بچ..ما اینجا فقط مواد میفروشیم نه جنس!
لونا: آروم باش ددی..
کوک: اسلحه گرفتن جلوش* یکبار دیگه اون کلمه مضخرف روی جلوی من بکی مغزتون همینجا میپوشونم
لونا: آ..
کوک: با سرعت از اونجا خارج شدیم
نامجون: ته؟!
ته: چرا به من نگاه میکنین؟!
جین: باید اون دخترا رو از اینجا خارج کنیم!..( همه بع سمتم برگشتن)
کوک: چی؟
جین: فکرشو کن اگه اون دخترای بدبخت رو از اونجا خارج کنیم چقدر خوشحال میشن؟.. ولی با ادب کردن او بچ و زن تخسش
کوک: فکر کردن*.. بدم نمیگی شما برید متوجه کمپانی صدا کردن موفق باشین
جین: خیلی خب..تو هم موفق باشی
**
کوک: زنگ زدم به ا/ت که چیکار میکنه*
ا/ت:جانم خوبی؟ معامله کردی!
کوک: نه..معامله زن بود...اعصابم خورد شد بچها قرار شدن اونا رو نجات بدن ممن از کمپانی دارم میام کمپانی جلسه برگزار شده..به لیرا و لورا بگو خونه پیش بچها بمونن..میخوام دوتایی..دوتایی بریم خوش بگذرونیم موافقی؟
ا/ت:معلومه my lord 😂
کوک: آماده شو دارم میام lady😂
ا/ت: بعد نیم ساعت لباس مورد علاقه کوک رو پوشیدم* بچه ها چطورع؟ ( بقیه رفتع بودن)
لیرا: عالی شدی دختر
لورا: کیوت شدی..کوک خیلی خوشش میاد
ا/ت: اون موقعی که حامله بودم گرفتمش با بچها..کوک ندیدتش تا الان...
لیرا: عالیه
(ادامه در کامنت)
- ۱۶.۳k
- ۲۰ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط