عشق جاودان

عشق جاودان
پارت۸۵
ویو دازای
دیگه از این حجم کیوت بودن رو نمیتونستم تحمل کنم و به سمت لب هاش حجوم بردم

چویا: دازای نکن غذاتو بخور لطفا
دازای: باشه ( سرد)
از چویا فاصله گرفتم ، همیشه مثل پروانه دورش میچرخیدم ولی هر وقت میخاستم با ولع ببوسمش خودشو ازم دور میکرد
غذام رو که خوردم بی تفاوت به چویا سمت کاببین راننده حرکت کردم و روی صندلی راننده نسشتم و بدون هیچ حرفی ماشین رو روشن کردم

تقربیا ساعت یک بامداد بود درسته رسیده بودیم ناگویا ولی اولین جای تفریحی مون پلانتیاریوم ناگویا بود
توی راه بودیم که دیدم چویا اومد کنارم رو صندلی نشست بی تفاوت بهش به راننده گیم ادامه دادم و دهن باز کرد
چویا: میشه بزنی کنار
دازای: برای چی
چویا: بزن تو
دازای: جلو تر جایی میزنم کنار تو فردا همین جا باشیم
چویا: اهوم



زدم کنار توقف گاه
دیدگاه ها (۰)

عشق جاودان پارت۸۶ویو دازای زدم کنار توقف گاه و به چویا نگاه ...

تولد کوکی مون مبارککککک❤✨🌙🌙🌙🌙✨

عشق جاودان پارت ۸۴ ویو‌چویا در اتاق رو بستم و تصمیم گرفتم یک...

عشق جاودانپارت ۸۳دازای: اومم این خوشمزه ترین چیپسی بود که تا...

HENTAI :: SUKUKU

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط