پارت اول چند پارتی ( متاسفم)👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پارت اول چند پارتی ( متاسفم)👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
ات:احمق خودم میکشمت همونطور که تو
پدر و مادرمو کشتی ( درحالی که اصلحه رو رو سر جیمین گذاشته و با داد )
فلش بک به 7سال پیش
بابا ات : حس خوبی به این سفر ندارم
مامان ات : چرا داره خوش میگذره که
بابا ات : ......
تهیونگ : چیه اقای کیم نگران پولاتی
مامان ات : تهیونگ اون باباته نه اقای کیم باهاش درست حرف بزن
تهیونگ : ای کاش نبود
مامان تهیونگ : ( سیلی به گوش تهیونگ)
بابا ات: ولش کن زن
نویسنده : تو همین حرفا بودن که رانگ از راه رسید و اتم خواب بود و تهیونگ تا رانگ و دید یواشکی به جیمین زنگ زد
رانگ: به به اقای کیم
بابا ات : رررانگ؟ ت تو اینجا چ چ کار میکنی
رانگ : چیه فک نمیکردی پیدات کنم پیرمرد( با خنده شیطانی و حالت تمسخر امیز )
بابا ات: گوش کن رانگ باهم مذاکره میکنیم خب؟
هرچی بخوای بهت میدم فقط به من و خوانوادم کاری نداشته باش
قبل انجام هرکاری فک کن عجله نکن
هرچی بخوای رانگ هرچی،خواهش میکنم
رانگ: خوبه هنوز به سخنرانی کردن عادت داری
بابا ات: رانگ تو
رانگ : هیسسسس( و بعدش زنشو کشت)
بابا ات : رانگگگگگ تو چه غلطی کردی احمق
رانگ : چیه چه حسی داره (بعدزد باباات وکشت)
رانگ: خب تهیونگ حالا نوبت توعه
جیمین: دستت بهش بخوره جنازت و باید از اینجا ببرم
رانگ : آیششش لنتی( با داد بعدم در رف)
جیمین: تهیونگ حالت خوبه( دستش رو شونه تهیونگه)
ات:ت توکشتیشون پارک جیمینه عوضی(صدای لرزون)
تهیونگ به طرف صدا برگشت و ات و دید و گفت : ات اینطور که فک میکنی نیست
ات: پس اصلحه تودستش چی کارمیکنه
تهیونگ:ات
ات: خفه شو توباش همدستی تواز بابامتنفر بودی
جیمین: ات من جیمینم خودت میدونی من کسی روبدون دلیل نمیکشم
ات: چه دلیلی برا کشتن بابا و مامانم داری
جیمین: ات من اونارو نکشتم، ات من جیمینم کسی که عاشقش بودی
ات : بودم ولی دیگه نیستم(بعدسریع دویدورف)
پایان فلش بک
نویسنده : ات میخواست شلیک کنه به سر جیمین که تهیونگ مانع شد و جلوی جیمین وایساد
ات : چرا میخوای جون کسی رو نجات بدی که پدر و مادرتو کشته انقدر عوضی شدی؟ ( با تمسخر)
اگه بد شده به بزرگی جیمین ببخشین اولین بارمه
ات:احمق خودم میکشمت همونطور که تو
پدر و مادرمو کشتی ( درحالی که اصلحه رو رو سر جیمین گذاشته و با داد )
فلش بک به 7سال پیش
بابا ات : حس خوبی به این سفر ندارم
مامان ات : چرا داره خوش میگذره که
بابا ات : ......
تهیونگ : چیه اقای کیم نگران پولاتی
مامان ات : تهیونگ اون باباته نه اقای کیم باهاش درست حرف بزن
تهیونگ : ای کاش نبود
مامان تهیونگ : ( سیلی به گوش تهیونگ)
بابا ات: ولش کن زن
نویسنده : تو همین حرفا بودن که رانگ از راه رسید و اتم خواب بود و تهیونگ تا رانگ و دید یواشکی به جیمین زنگ زد
رانگ: به به اقای کیم
بابا ات : رررانگ؟ ت تو اینجا چ چ کار میکنی
رانگ : چیه فک نمیکردی پیدات کنم پیرمرد( با خنده شیطانی و حالت تمسخر امیز )
بابا ات: گوش کن رانگ باهم مذاکره میکنیم خب؟
هرچی بخوای بهت میدم فقط به من و خوانوادم کاری نداشته باش
قبل انجام هرکاری فک کن عجله نکن
هرچی بخوای رانگ هرچی،خواهش میکنم
رانگ: خوبه هنوز به سخنرانی کردن عادت داری
بابا ات: رانگ تو
رانگ : هیسسسس( و بعدش زنشو کشت)
بابا ات : رانگگگگگ تو چه غلطی کردی احمق
رانگ : چیه چه حسی داره (بعدزد باباات وکشت)
رانگ: خب تهیونگ حالا نوبت توعه
جیمین: دستت بهش بخوره جنازت و باید از اینجا ببرم
رانگ : آیششش لنتی( با داد بعدم در رف)
جیمین: تهیونگ حالت خوبه( دستش رو شونه تهیونگه)
ات:ت توکشتیشون پارک جیمینه عوضی(صدای لرزون)
تهیونگ به طرف صدا برگشت و ات و دید و گفت : ات اینطور که فک میکنی نیست
ات: پس اصلحه تودستش چی کارمیکنه
تهیونگ:ات
ات: خفه شو توباش همدستی تواز بابامتنفر بودی
جیمین: ات من جیمینم خودت میدونی من کسی روبدون دلیل نمیکشم
ات: چه دلیلی برا کشتن بابا و مامانم داری
جیمین: ات من اونارو نکشتم، ات من جیمینم کسی که عاشقش بودی
ات : بودم ولی دیگه نیستم(بعدسریع دویدورف)
پایان فلش بک
نویسنده : ات میخواست شلیک کنه به سر جیمین که تهیونگ مانع شد و جلوی جیمین وایساد
ات : چرا میخوای جون کسی رو نجات بدی که پدر و مادرتو کشته انقدر عوضی شدی؟ ( با تمسخر)
اگه بد شده به بزرگی جیمین ببخشین اولین بارمه
۴.۹k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.