پارت
پارت ۹
قلدر جذاب
نشستیم تو ماشین راه افتادیم به سمت مدرسه سکوت زیادی ماشین رو فرا گرفته بودنم با سوالاتی که ذهنم درگیرش بود سکوت رو شکستم
ات: یه سوال بپرسم ؟
جونگ کوک: آره
ات: چجوری شمارمو پیدا کردی؟
جونگ کوک : اممم
♧جونگ کوک♧
ات ازم پرسید چجوری شمارشو پیدا کردم منم گفتم
جونگ کوک: از دوستت گرفتم
ات: کدوم دوستم ؟
جونگ کوک : نمیدونم همونی که دیروز نه پری روز داشتی باهاش به خونه میرفتی
ات: اها از هاری گرفتی پس
جونگ کوک: گمون کنم
ات : حالا اینو ولش چرا اومدی دنبالم ؟
جونگ کوک : بهت گفتم یه نقشه دارم نه ؟
ات: آره
جونگ کوک: بابام چند روز تو مره میمونه و قطعا منو تو رو میخواد نظارت کنه 《 بابای جونگ کوک آمریکا زندگی میکنه شب قبل مهمونی آمده کره برای این که به کاراش برسه و بره》
ات: خب ما باید چیکار کنیم ؟
راستی اون که اصلا نمیاد مدرسه ما میاد ؟
جونگ کوک: نمیاد ولی مدیر همچین رو بهش میگه
ات: اها خب نقشه چیه ما باید جلو بچه ها دوست دختر دوست پسر باشیم ؟
جونگ کوک : نه ولی الان نقشه رو بهت میگم
ات: بگو دیگه یالا
جونگ کوک ماشین رو زد بقل و نقشه رو دم گوش ات گفت لپای ات سرخ شد و گفت
ات: نه امکان نداره من این نقشه رو قبول کنم《محکم و کنی داد 》
جونگ کوک دوباره چیزی دم گوش ات گفت و ات قبول کرد که نقشه جونگ کوک رو عملی کنه
به مدرسه رفتن و مثل روز های دیگه بودن مد
€مدیر €
به رابطشون شک دارم اونا مثل همیشن و باهم رابطه خوبی ندارند داشتم به سمت کلاسشون میرفتم که جونگ کوک و ات رو دیدم جونگ کوک به ات گفت بالا پشت بوم میبینمت 《 بعد مدرسه》 منم رفتم دفترم و تمام دوربین هارو رو بالا پشت بودم متمرکز کردم
♡ات♡
اون نقشه باورم نمیشد قبول کردم که عملیش کنم اما اگه عملیش نمیکردم بدتر میشد
□بعد مدرسه بالا پشت بوم□
جونگ کوک: آمده ی بیب 《بقل گوش ات با صدای ددی 》
ات: ار ..ه
جونگ کوک : میدونی که برا خودت میگم
♧جونگ کوک♧
اه نقشه از این بهتر نمیشد میدونستم قبول میکنه هم بابام شک نمیکنه هم میتونم از لباش لذت ببرم اخه خیلی وقته میخوام بخورمشون
...
ببخشید دیر شد بنده یزره گشادم
چطور بود ؟؟ 💖😇
قلدر جذاب
نشستیم تو ماشین راه افتادیم به سمت مدرسه سکوت زیادی ماشین رو فرا گرفته بودنم با سوالاتی که ذهنم درگیرش بود سکوت رو شکستم
ات: یه سوال بپرسم ؟
جونگ کوک: آره
ات: چجوری شمارمو پیدا کردی؟
جونگ کوک : اممم
♧جونگ کوک♧
ات ازم پرسید چجوری شمارشو پیدا کردم منم گفتم
جونگ کوک: از دوستت گرفتم
ات: کدوم دوستم ؟
جونگ کوک : نمیدونم همونی که دیروز نه پری روز داشتی باهاش به خونه میرفتی
ات: اها از هاری گرفتی پس
جونگ کوک: گمون کنم
ات : حالا اینو ولش چرا اومدی دنبالم ؟
جونگ کوک : بهت گفتم یه نقشه دارم نه ؟
ات: آره
جونگ کوک: بابام چند روز تو مره میمونه و قطعا منو تو رو میخواد نظارت کنه 《 بابای جونگ کوک آمریکا زندگی میکنه شب قبل مهمونی آمده کره برای این که به کاراش برسه و بره》
ات: خب ما باید چیکار کنیم ؟
راستی اون که اصلا نمیاد مدرسه ما میاد ؟
جونگ کوک: نمیاد ولی مدیر همچین رو بهش میگه
ات: اها خب نقشه چیه ما باید جلو بچه ها دوست دختر دوست پسر باشیم ؟
جونگ کوک : نه ولی الان نقشه رو بهت میگم
ات: بگو دیگه یالا
جونگ کوک ماشین رو زد بقل و نقشه رو دم گوش ات گفت لپای ات سرخ شد و گفت
ات: نه امکان نداره من این نقشه رو قبول کنم《محکم و کنی داد 》
جونگ کوک دوباره چیزی دم گوش ات گفت و ات قبول کرد که نقشه جونگ کوک رو عملی کنه
به مدرسه رفتن و مثل روز های دیگه بودن مد
€مدیر €
به رابطشون شک دارم اونا مثل همیشن و باهم رابطه خوبی ندارند داشتم به سمت کلاسشون میرفتم که جونگ کوک و ات رو دیدم جونگ کوک به ات گفت بالا پشت بوم میبینمت 《 بعد مدرسه》 منم رفتم دفترم و تمام دوربین هارو رو بالا پشت بودم متمرکز کردم
♡ات♡
اون نقشه باورم نمیشد قبول کردم که عملیش کنم اما اگه عملیش نمیکردم بدتر میشد
□بعد مدرسه بالا پشت بوم□
جونگ کوک: آمده ی بیب 《بقل گوش ات با صدای ددی 》
ات: ار ..ه
جونگ کوک : میدونی که برا خودت میگم
♧جونگ کوک♧
اه نقشه از این بهتر نمیشد میدونستم قبول میکنه هم بابام شک نمیکنه هم میتونم از لباش لذت ببرم اخه خیلی وقته میخوام بخورمشون
...
ببخشید دیر شد بنده یزره گشادم
چطور بود ؟؟ 💖😇
- ۷.۰k
- ۱۶ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط