پارت

پارت۸
قلدر جذاب
الان چندوقته که از اون موقع میگزره سرکلاس بودیم داشتم فکر میکردم زنگ خورد به بیرون از کلاس رفتم و دیدم که بابام داره با مدیر حرف میزنه من هیچ وقت برام مهم نبود ولی الان من بهش گفتم ات دوست دخترمه حالا چیکار کنم باید برم به ات بگمم
♡ات♡
تو حیاط مدرسه بودم داشتم به سمت خونه میرفتم که یهو دیدم جونگ کوک داره اسمم رو داد میزنه
جونگ کوک:اتتتتتتتتتتت《داد》
برگشتم به سمتش دیدم داره به سمتم میدوعه گفتم
ات:چیشده ؟
جونگ کوک:بابام
ات: بابت چی ؟
جونگ کوک: بابام آمده مدرسه
ات: این به چه ربطی داره ؟؟
جونگ کوک:بابام با مدیر دوسته و مدیر به بابام میگه که با رابطمون چجوریه
ات:خب که چی؟
جونگ کوک: تو دوست دخترمی ها
ات: چییییییییی ..
داری چی میگییی
جونگ کوک: نه یعنی بابام فک میکنه که تو دوست دخترمی
ات: میخوای چه گوهی بخوری ؟《سرد و پوکر فیس》
جونگ کوک : دارم بهش فک میکنم ولی تو هم باید کمکم کنی دوست دختر قلابی جونم
ات : باشه باشه ولی دیگه به من نگو دوست دختر قلابی
جونگ کوک: نکنه واقعی ؟؟
ات: خفع《نیمه داد》
جونگ کوک : الان برو خونه فردا تصمیمی میگیریم
ات: باشه
○فردا صبح ○
پاشدم دیدم یه شماره ناشناس داره بهم پیام میده میگه آمده شو بیا پایین بریم مدرسه یزره ترسیدم یزره نه خیلی ولی با این حال لباس مدرسه پوشیدم و رفتم پایین دیدم جونگ کوکه خیالم راحت شد اه ولی شمارمو از کجا شمارمو پیدا کرده بود ؟
...

ببهشید دیر شد من اینترنت نداشتم قشنگا ولی چند پارت بعدی قرار بهتر از این باشن پس منتظر بمونین 🌟💖🎀🥰
دیدگاه ها (۱)

پارت ۹ قلدر جذاب نشستیم تو ماشین راه افتادیم به سمت مدرسه سک...

بچه ها تصمیم گرفتم شرت بزارم از ۴ تا کامنت بالا ۱۰ تا لایک ق...

پارت ۷قلدر جذاب ات:م.....م ...رسی حالم ..خخوبه جونگ کوک : چر...

پارت ۶ قلدر جذاب اون لباس بدنش رو به مایش میزاشت مخصوصا وقتی...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۲ بادیگارد اومد بادیگارد : قربان فهمیدم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط