part

part 150
سوزومه: ببخشید گلم فقط تو سینگلی
لیلی: مگه من مردم...... رفیق تا تو بچه دار شی من نمیرم تو رابطه
امیلی: عشقی بیب
سوزومه: اریک تو حسی به لیلی داری
اریک: نه نمیخاستم حقیقت و بگم
سوزومه: اوووووو انقد رو رازات غیرت داری
اریک: الان فهمیدی
جنیور: پایه اید فیلم ببینیم
امیلی: من پایم
جسیکا: ری من باید برگردم داره دیرم میشه
ری: اوکی وسایلتو جم کن بریم
لیلی: پس ماهم میریم دیر وقت
امیلی: اوکی اریک بلند شو بریم لیلی خودم میرسونمت
لیلی: اوکی خدافظ بیبی
ری: ما رفتیم
سوزومه: بای بای
جنیور: خداحافظ
بعد رفت مهمونا سوزومه برگشت سرمیزو با کمک دخترا خونرو مرتب کردن لباسشو با لباس خواب عوض کردو رفت رو تخت و بغل جنیور خودشو جا کرد جنیور هم با یه تکون ریز سوزومه رو تو بغلش فشورد
«صبح»
ویو سوزومه
از خواب بیدار شدم ساعت شیش بود جنیور تو اتاق نبود رفتم دسشویی و کار های لازمو کردمو اومدم بیرون یه میکاپ ملایم کردمو موهامو حالت دادم یه لباس از کمد برداشتمو پوشیدم رفتم پایین دیدم جنیور نیست رفتم تو اشپزخونه از النا پرسیدم جنیور کجاست اونم گفت یکم کار داشته زودتر رفته دانشگاه خیلی برام عجیب بود تابحال این کارو نکرده بود اگه اتفاقی هم بیوفته خودش میرفتو به ری زنگ میزد تا بیاد دنبالم عجیب تر از اون حتی به منم خبر نداده رفته یعنی چیشده
بی اعتنا بهش رفتم یه لغمه برای خودم درست کردمو رفتم بیرون یه تاکسی گرفتمو اومدم تو داشگاه دنبال جنیور میگشتم میخواستم امروز درمورد احساساتم باهاش صحبت کنم چند مین بعد دیدم داره میره پشت ساختمون فک کردم داره میره سرویس و رفتم کلاسم ولی یچیزی بهم میگفت برم ازش بپرسم رفتم پشت مدرسه دیدم با امیلی داره صحبت میکنه و دستش یه جعبه
دیدگاه ها (۴)

part 151کوچولو هست رفتم قایم شدمو گوشیمو برداشتمو فیلم گرفتم...

part 152ازش خداحافظی کردمو رفتم شرکت با منشی صحبت کردم که یه...

part 149اریک: منم پایم ری: بیبی تو هستی جسیکا: اوم بنظر بازی...

part 148لیلی: ببند در گاله رو ری: سوزی ویسکی نمیاری سوزومه: ...

#آرزویی_رویایی 🦋🎂پارت 7ساعت 7:هیجو:دیگه بریم ددییه جون:اوکی ...

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۵فرداتوی خواب ناز بودم که(صدای آرام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط