میشه دیگه قهر نباشی؟:)
میشه دیگه قهر نباشی؟:)
p2
سوبین اومد محکم لباسایی که داشتی داخل
چمدون میزاشتی ازت گرفت
_چیکار میکنی ؟
+نمیبینی ؟
_گفتم جایی نمیری
لباسا رو محکم از دستش کشیدی
+ولش کن
_تا من نگفتم جایی نمیری شیفهم شد؟گفتم نزار همه چی بد تر بشه
لباسا رو از دستش کشیدی در چمدونو بستی
+من یهویی تصمیم گرفتم ترکت کنم چه تو بخای چه نخای آقای چوی
محکم لباستو گرفتم به خودش چسبوندتت با جدیت تمام نگات کرد
_اگه پاتو از این در بزاری بیرون قول نمیدم باهات خوب رفتار کنم
+اوه رفتار خوبتم دیدیم آقای چوی
از در رفتم بیرون یه تاکسی گرفتم
---------یه هفته بعد---------
(کای × یونجون÷ رئیس کمپانی*)
*بچه ها چرا از سوبین خبری نیست؟شما ازش خبر دارید؟
×حقیقتا خیر ولی میتونیم امروز بریم خونش
*فکر خوبیه همین کارو بکنید منتظر خبرتون هستم
----------خونه سوبین-----------
یونجون کای حدود ۵ دقیقه هست که جلو در منتظرن تا سوبین درو باز کنه
که سوبین با بالا تنه لخت با یه شلوارک مشکی یه بطری سوجو تو دستش با موهای بهم ریخته جلو در ظاهر شد
_چتونه شما ها؟چی میخاید از جونم؟
÷هیونگ چه خبره؟چرا این جوری شدی؟
کای وارد خونه شد با چیزی که دید حسابی تعجب کرد
خونه آشفته با شیشه های خالی ویسکی و مشروب تو کل خونه
÷ودف
÷ههجین ت خوبی این وضعیت رو دیدی؟(با داد)
_کیو داری صدا میزنی؟😂(خنده با تمسخر)
×وا🗿
÷ههجین کجاست پس؟
_چه بدونم!ول میکنین؟
×چت شده تو؟
_واقعا میخوای بدونی چس شده؟ریدم به زندگیم با دستای خودم
×تعریف کن ببینم چی شده
÷بسه دیگه چقدر اینو میخوری بدش به من
یونجون بطری ویسکی رو از دست سوبین میگیرو خوش میخوره
سوبینم همه ماجرا رو براشون تعریف میکنه
p2
سوبین اومد محکم لباسایی که داشتی داخل
چمدون میزاشتی ازت گرفت
_چیکار میکنی ؟
+نمیبینی ؟
_گفتم جایی نمیری
لباسا رو محکم از دستش کشیدی
+ولش کن
_تا من نگفتم جایی نمیری شیفهم شد؟گفتم نزار همه چی بد تر بشه
لباسا رو از دستش کشیدی در چمدونو بستی
+من یهویی تصمیم گرفتم ترکت کنم چه تو بخای چه نخای آقای چوی
محکم لباستو گرفتم به خودش چسبوندتت با جدیت تمام نگات کرد
_اگه پاتو از این در بزاری بیرون قول نمیدم باهات خوب رفتار کنم
+اوه رفتار خوبتم دیدیم آقای چوی
از در رفتم بیرون یه تاکسی گرفتم
---------یه هفته بعد---------
(کای × یونجون÷ رئیس کمپانی*)
*بچه ها چرا از سوبین خبری نیست؟شما ازش خبر دارید؟
×حقیقتا خیر ولی میتونیم امروز بریم خونش
*فکر خوبیه همین کارو بکنید منتظر خبرتون هستم
----------خونه سوبین-----------
یونجون کای حدود ۵ دقیقه هست که جلو در منتظرن تا سوبین درو باز کنه
که سوبین با بالا تنه لخت با یه شلوارک مشکی یه بطری سوجو تو دستش با موهای بهم ریخته جلو در ظاهر شد
_چتونه شما ها؟چی میخاید از جونم؟
÷هیونگ چه خبره؟چرا این جوری شدی؟
کای وارد خونه شد با چیزی که دید حسابی تعجب کرد
خونه آشفته با شیشه های خالی ویسکی و مشروب تو کل خونه
÷ودف
÷ههجین ت خوبی این وضعیت رو دیدی؟(با داد)
_کیو داری صدا میزنی؟😂(خنده با تمسخر)
×وا🗿
÷ههجین کجاست پس؟
_چه بدونم!ول میکنین؟
×چت شده تو؟
_واقعا میخوای بدونی چس شده؟ریدم به زندگیم با دستای خودم
×تعریف کن ببینم چی شده
÷بسه دیگه چقدر اینو میخوری بدش به من
یونجون بطری ویسکی رو از دست سوبین میگیرو خوش میخوره
سوبینم همه ماجرا رو براشون تعریف میکنه
۹.۰k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.