میشه دیگه قهر نباشی؟:)
میشه دیگه قهر نباشی؟:)
p4
ههجین بدبخت تا اومد درو باز کنه بیاد بیرون سوبین با سرعت وارد شدو اونو چسبوند به دیوارو درو بست _سلان زرنگ خانوم ببین چی برات آوردم
یه نگاه به گلای توی دستش میکنی دقیقا همون گلایی بود که خیلی دوست داشتی
+چی بگم الان؟
_واقعیتش هیچی بیب
گلا رو میزاره رو تخت دوباره به سمتت میاد
_من
+تو چی؟
_کدوم طرف صوتت زدم
سرتو پایین میدازی سمت راست صورتتو نشون میدی
_بابتش معذرت میخام
بیشتر تورو به خودش چسبوند
+چیکار میکنی؟
شروع کرد به بوسیدن تمام نقاط سمت راست صورتت به لبات رسید یکم به چشمات یه نگاهی انداخت شروع به بوسیدنت کرد دوست داشتی همراهیش کنی ولی غرورت نمیزاشت پس خودش لباتو احاطه کردو کمرتو سفت گرفت به سمت خودش فشار میداد نمیزاشت یه لحظه ازش جدا بشی
مجبور شدی همراهیش کنی بعد از چند دقیقه ازت جدا شد تو نفس نفس میزدی
_دلم برای نفسات هم تنگ شده بود اونم وقتی کنار خودم بودی
_دیگه تکرارش نمیکنم قول میدم بیا دیگه قهر نباشیم یه هفتهس حست نکردم میفهمی یعنی چی؟درسته تقصیر من بود به اندازه کافی هم تنبه شدم
+باشه دیگه قهر نیستم ولی
_ ولی نداره گرل باید بریم خونه به کارمون برسیم کار زیاد داریم
+چه کاری
_من که نمیتونم خونه مامان کارمو توضیح بدم حالا بیا بریم بشینیم تو ماشین همشو توضیح میدم
+وا چه کاری سوبین
_زود چمدونتو جمع کن خوشگله (نیشخند)
از اتاق رفت بیرون
+کجا میریییییییی باخسثتخیستاشنصت
اون شب سوبین حساب ههجینو تنبه کرد از دل تنگی در اومد
پایان:)
لایک یادتون نره دوستان
p4
ههجین بدبخت تا اومد درو باز کنه بیاد بیرون سوبین با سرعت وارد شدو اونو چسبوند به دیوارو درو بست _سلان زرنگ خانوم ببین چی برات آوردم
یه نگاه به گلای توی دستش میکنی دقیقا همون گلایی بود که خیلی دوست داشتی
+چی بگم الان؟
_واقعیتش هیچی بیب
گلا رو میزاره رو تخت دوباره به سمتت میاد
_من
+تو چی؟
_کدوم طرف صوتت زدم
سرتو پایین میدازی سمت راست صورتتو نشون میدی
_بابتش معذرت میخام
بیشتر تورو به خودش چسبوند
+چیکار میکنی؟
شروع کرد به بوسیدن تمام نقاط سمت راست صورتت به لبات رسید یکم به چشمات یه نگاهی انداخت شروع به بوسیدنت کرد دوست داشتی همراهیش کنی ولی غرورت نمیزاشت پس خودش لباتو احاطه کردو کمرتو سفت گرفت به سمت خودش فشار میداد نمیزاشت یه لحظه ازش جدا بشی
مجبور شدی همراهیش کنی بعد از چند دقیقه ازت جدا شد تو نفس نفس میزدی
_دلم برای نفسات هم تنگ شده بود اونم وقتی کنار خودم بودی
_دیگه تکرارش نمیکنم قول میدم بیا دیگه قهر نباشیم یه هفتهس حست نکردم میفهمی یعنی چی؟درسته تقصیر من بود به اندازه کافی هم تنبه شدم
+باشه دیگه قهر نیستم ولی
_ ولی نداره گرل باید بریم خونه به کارمون برسیم کار زیاد داریم
+چه کاری
_من که نمیتونم خونه مامان کارمو توضیح بدم حالا بیا بریم بشینیم تو ماشین همشو توضیح میدم
+وا چه کاری سوبین
_زود چمدونتو جمع کن خوشگله (نیشخند)
از اتاق رفت بیرون
+کجا میریییییییی باخسثتخیستاشنصت
اون شب سوبین حساب ههجینو تنبه کرد از دل تنگی در اومد
پایان:)
لایک یادتون نره دوستان
۱۶.۷k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.