گربه قرمز🐈📕
#گربه_قرمز🐈📕
#روز_دو :روز شلم شروبا
پاشدم و وقتی دست و صورتم شستم،دیدم ساعت ۱۰:۱۱ انقدر عجله داشتم که داشتم سر میخوردم.
با سر و صدا های من آیویی پاشد بهش گفتم :چرا بــیـدارم نکردییی. گفتش امروز شنبه است بگیر بخواب😐. و اون موقع بود که کلا پخش زمین شدم،آخه چرا باید روز اول دقیقا آخر هفته باشه.
و شاید باورتون نشه رفتم تا لنگ ظهر خوابیدم.
ساعت ۱۳:۳۰ بیدار شدم و رفتم صورتم و شستم بعدش ناهارمو خوردم
آیویی:هی سوجی
من:بله
آیویی:میری یکم ورقه جلبک بخری
من:واقعا نیازه؟!
آیویی:اره برو پنج تا ورقه جلبک بگیر بیا( خشک شده)
من:اه باشه
رفتم براش جلبک بگیرم واقعا نمیدونم به چه کارش میاد
جلبک گرفتم یه بستنی هم گرفتم بعد رفتم سمت خوابگاه در باز کردم بوی برنج میومد در بستم رفتم سر آشپز خونه آیویی دیدم داشت برنج درست میکرد که دوزاریم افتاد فهمیدم آیویی داره اونیگیری✦درست میکنه!!
من:آیویی داری اونیگیری درست میکنی؟!
آیویی:آره
من:خالی؟
آیویی:نه، این مدل جدیده از مامانم یاد گرفتم؛ بخوری میفهمی
شام خوردیم و توش تن ماهی با سس خردل و... گذاشته بود و بعدش رفتم خوابیدم
✦:اونیگیر یه غذای برنجی ژاپنی←🍙→
#روز_دو :روز شلم شروبا
پاشدم و وقتی دست و صورتم شستم،دیدم ساعت ۱۰:۱۱ انقدر عجله داشتم که داشتم سر میخوردم.
با سر و صدا های من آیویی پاشد بهش گفتم :چرا بــیـدارم نکردییی. گفتش امروز شنبه است بگیر بخواب😐. و اون موقع بود که کلا پخش زمین شدم،آخه چرا باید روز اول دقیقا آخر هفته باشه.
و شاید باورتون نشه رفتم تا لنگ ظهر خوابیدم.
ساعت ۱۳:۳۰ بیدار شدم و رفتم صورتم و شستم بعدش ناهارمو خوردم
آیویی:هی سوجی
من:بله
آیویی:میری یکم ورقه جلبک بخری
من:واقعا نیازه؟!
آیویی:اره برو پنج تا ورقه جلبک بگیر بیا( خشک شده)
من:اه باشه
رفتم براش جلبک بگیرم واقعا نمیدونم به چه کارش میاد
جلبک گرفتم یه بستنی هم گرفتم بعد رفتم سمت خوابگاه در باز کردم بوی برنج میومد در بستم رفتم سر آشپز خونه آیویی دیدم داشت برنج درست میکرد که دوزاریم افتاد فهمیدم آیویی داره اونیگیری✦درست میکنه!!
من:آیویی داری اونیگیری درست میکنی؟!
آیویی:آره
من:خالی؟
آیویی:نه، این مدل جدیده از مامانم یاد گرفتم؛ بخوری میفهمی
شام خوردیم و توش تن ماهی با سس خردل و... گذاشته بود و بعدش رفتم خوابیدم
✦:اونیگیر یه غذای برنجی ژاپنی←🍙→
۲۲۹
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.