شات(۶)
شات(۶)
چشامو باز کردم نور سفیدی دیدم حدس زدم بیمارستان باشم صداهای مبهمی میومد صدای بوق دستگاه بود صدای گریه سرمو برگردوندم ؛ یونا بود داشت گریه میکرد
ته:ی...یونا
یونا. سرمو بالا اوردم ته بهوش اومد : ته عشقم خوبی؟😭
ته. هنوز از دستش ناراحت بود رومو ازش برگردوندم
یونا:ته عشقم منو ببخش بخدا غلط کردم دیگه تکرار نمیشه توروخدا منو ببخش
ته ویو:
نمیتونستم اشکاشو ببینم بلند شدم بقلش کردم گفتم: باشه باشه گریه نکن عشقم میبخشمت
یونا: خوشحال شدم گفتم برم دکترتو صدا کنم بیام
خواستم که برم ته دستمو گرفت
ته:راستی کی منو اورد اینجا؟؟
یونا:جونگکوک هنوزم اینجاس . بنده خدا کلی نگرانت بود چکارا که با خودت نمیکنی
ته:بگو بیاد تو
یونا: الان میرم دکترو صدا میکنم میگم اونم بیاد
رفتم بیرون دیدم کوک نشسته گفتم:
کوکی ته بهوش اومده میخوای بری ببینیش؟؟
کوک: واقعا چ خوب الان میرم
منم رفتم دکترو صدا کنم
کوک ویو:
نشسته بود تو سالن نگران حال ته بودم که یونا اومد بیرون گفت به هوش اومده میتونم ببینمش من رفتم داخل اتاق
کوک:بههههههههه برادر گرامی حالت چطوره؟؟
ته: خوبم . ممنونم که منو اوردی و ببخشید که بهت زحمت دادم
کوک: این چه حرفیه که ت میزنی الان زحمت چیه تو داداشمی *بغلش کرد*
ی دفه در باز شد دکتر بود یونا هم پشتش بود اومدن داخل
دکتر:به به میبینم که حالتو ن خوب شده
ته: بله دکتر ممنونم از مراقبت هاتون
دکتر:من که کاری نکردم وظیفم بود . در ضمن دیگه نبینم با این معدت الکل بخوریاااااا حتی اگه حالت خوب هم نبود دیگه از این کارا نکن تازه میخوای بری بیرون هم تو این هوا لباس گرم بپوش که سرما نخوری
ته*خنده*
دکتر:نگاه کن نگاه کن مث بچه ها همه چیو باید برای توضیح بدی
ته*😁*ببخشید دیگه انجام نمیشه
چشامو باز کردم نور سفیدی دیدم حدس زدم بیمارستان باشم صداهای مبهمی میومد صدای بوق دستگاه بود صدای گریه سرمو برگردوندم ؛ یونا بود داشت گریه میکرد
ته:ی...یونا
یونا. سرمو بالا اوردم ته بهوش اومد : ته عشقم خوبی؟😭
ته. هنوز از دستش ناراحت بود رومو ازش برگردوندم
یونا:ته عشقم منو ببخش بخدا غلط کردم دیگه تکرار نمیشه توروخدا منو ببخش
ته ویو:
نمیتونستم اشکاشو ببینم بلند شدم بقلش کردم گفتم: باشه باشه گریه نکن عشقم میبخشمت
یونا: خوشحال شدم گفتم برم دکترتو صدا کنم بیام
خواستم که برم ته دستمو گرفت
ته:راستی کی منو اورد اینجا؟؟
یونا:جونگکوک هنوزم اینجاس . بنده خدا کلی نگرانت بود چکارا که با خودت نمیکنی
ته:بگو بیاد تو
یونا: الان میرم دکترو صدا میکنم میگم اونم بیاد
رفتم بیرون دیدم کوک نشسته گفتم:
کوکی ته بهوش اومده میخوای بری ببینیش؟؟
کوک: واقعا چ خوب الان میرم
منم رفتم دکترو صدا کنم
کوک ویو:
نشسته بود تو سالن نگران حال ته بودم که یونا اومد بیرون گفت به هوش اومده میتونم ببینمش من رفتم داخل اتاق
کوک:بههههههههه برادر گرامی حالت چطوره؟؟
ته: خوبم . ممنونم که منو اوردی و ببخشید که بهت زحمت دادم
کوک: این چه حرفیه که ت میزنی الان زحمت چیه تو داداشمی *بغلش کرد*
ی دفه در باز شد دکتر بود یونا هم پشتش بود اومدن داخل
دکتر:به به میبینم که حالتو ن خوب شده
ته: بله دکتر ممنونم از مراقبت هاتون
دکتر:من که کاری نکردم وظیفم بود . در ضمن دیگه نبینم با این معدت الکل بخوریاااااا حتی اگه حالت خوب هم نبود دیگه از این کارا نکن تازه میخوای بری بیرون هم تو این هوا لباس گرم بپوش که سرما نخوری
ته*خنده*
دکتر:نگاه کن نگاه کن مث بچه ها همه چیو باید برای توضیح بدی
ته*😁*ببخشید دیگه انجام نمیشه
۷۴.۱k
۱۴ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.