ازدواج اجباری

ازدواج اجباری
شات(¹)
پارک جینا:۲۲ ساله
کیم سوکجین:۲۶ ساله
یک سال از اون ازدواج لعنتی میگذره . عاره اصن من بهش علاقه دارم ،خو چیکار کنم اون منو دوست نداره
به زور خانواده هامون با هم ازدواج کردیم . از اول من بهش علاقه داشتم ولی اون ن ؛ فقط بخاطر پدر اون و پدرم بامن ازدواج کرد . پدرم با پدر کیم سوکجین مدیر شرکت (**) قرار داد داشت ، به نظر خودش میشدن قدرتمند ترین شرکتای کره . انگار شرکت خودش کم محبوبه تو امریکا و کره . شرکت پدر جین هم یکی از بهترین برند های لباس بودن با شرکت مدلینگ پدر من شدن بزرگ ترین شرکت ها.
منم تو شرکت پدرم کار میکردم یکی از بهترین و زیبا ترین مدل های شرکت بودم اما بعد ازدواج با جین اجازه نداد برم سر کار البته به پدرمم گفتم اونم گفت شوهرته هر چی که اون بگه
یادمه جین رو برای اولین بار تو شرکت بابام دیدم برای بستن ی قرار داد اومدن شرکت ما از همون موقع پیگیرش شدم و بهش علاقه مند شدم
جین هر روز زود میرفت سر کار و دیر وقت میومد اکثر اوقات نمیدیدمش منم از این وضعیت خسته شده بودم درسته ازدواجمون اجباری بود اما اون لاقل باید ی حالی از من بپرسه یا نه ؟
با زنگ در از افکارم اومدم بیرون کیه این وقت روز؟
جین خودش کلید داره کیه پس؟
رفتم درو باز کردم عجیب بود جین اومده بود
جینا:اع جین تویی اینجا چیکار میکنی؟
جین:چیه نمیتونم خونه خودم بیام؟
جینا:چ..چرا بیا تو
جین اومد خونه . عجیب بود همیشه تا دیر وقت سر کار میبود
جین ویو:


لایک کنید❤نظر بدین خوشگلا🦋🫂
دیدگاه ها (۱۵)

شات (²)جین ویو:ی منشی دارم همیشه خودشو به من میچسبونه هی پیش...

شات (³) جینا ویو:جین خیلی عصبانی بود طوری که اگه ی کلمه میگف...

شات (۷) اخر ته*😁*ببخشید دیگه انجام نمیشه حالا من کی مرخص میش...

شات(۶) چشامو باز کردم نور سفیدی دیدم حدس زدم بیمارستان باشم ...

کوکباسدی به پدر و مادرناتنی و خواهر ناتینیم گفتم _من تازه از...

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۱معرفی :ا.ت یه دختر ۲۰ ساله از بوسا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط