شراب سرخ پارت ۵۶
شراب سرخ پارت ۵۶
#red_wine #red_wine🍷
نگذاشت حرفم را تکمیل کنم و گفت:هیچ وقت! تا موقعی که من کنارتم نباید از چیزی بترسی!
_اما اگه تو نباشی چی..؟
+اونموقع پیدات میکنم و به مکان امنت برت میگردونم!
منظورش آغوشش بود:)
این مرد حرف نبود، این مرد ، مرد عمل بود!
نگاهم ناخواسته روی لبانش پایین رفت..بخاطر آن حرف لبانش لایق بوسیدن بود..
نخواستم بهونه دستش دهم و کت را روی بالا تنه ام تنظیم کردم و سمت دایره بزرگی که جمعیت تشکیل داده بودند رفتیم..
با کیم جلوی جلو ایستادم دقیق روبروی راشل..
چشمم به جونگ کوک افتاد که او هم به من خیره بود..نگاهم کمی در اطرافش تاب خورد تا شاید دختری را که در آغوشش کشیده بود را دوباره ملاقات کنم اما وقتی نگاهم روی فرد کنارش رفت فکم افتاد!
جین کنار جونگ کوک چه میکرد؟!
"چون شبیه یکی از دوست دخترای رفیقامی.."
"چند ماه پیش فوت کرد.."
آن دختری که دوست دختر رفیقش بود و چند ماه پیش فوت کرده بود و از قضا شبیه من بود..
منظور جین من بودم؟!!!
اون دختر خودم بودم!!
با صدای راشل حواسم را به او دادم:حالا وقت اون رسیده که من از تجارتم کنارگیری کنم و فرزند ارشدم رو جایگزین خودم کنم!
نگاه چهار نفری ما به سمت جونگ کوک رفت ، منتظر حرکتی از جانب او بودیم..اما او هم همچنان به مادرش چشم دوخته بود و تکان نمیخورد!
گویا حتما راشل حرفای دیگری هم داشت..
پس دوباره نگاهمان سمت راشل رفت اما دیدن مرد پشت سر راشل که داشت به جایگاه نزدیک میشد خشکم زد..
به جونگ کوک نگاه کردم..مگر او فرزند راشل نبود؟
ممکن بود راشل دو پسر داشته باشد؟
جونگ کوک و مایک!!
مایک با تیپی رسمی و مرتب به سمت جایگاه آمد..
او اگر پسر راشل بود پس چرا کیم بیخبر بود چرا پسر راشل باید در تجارت کیم دست داشته باشد؟!
جاسوس؟
ممکن بود او جاسوس راشل بوده باشد..
متوجه نگاه جمع حضور در مهمانی و پچ پچ هایشان شدم..
آنها روی کیم قفل کرده بودند ، همه در این مهمانی او را میشناخت و حتما مایک دست راست او را هم خوب میشناختند.
به کیم چشم دوختم..چقدر خونسرد به صحنه روبرویش چشم دوخته بود..او میدانست مایک پسر راشل است؟
وقتی دستان مشت شده اش را دیدم وقتی دیدم رگ های دستش متورم شده است و رو به کبودی میرود ، فهمیدم شصت اوهم تازه خبردار شده است..
اول لایک کن بعد برو بعدی و عکس های این سکانس رو براتون توی هایلایت ها آپ میکنم
#red_wine #red_wine🍷
نگذاشت حرفم را تکمیل کنم و گفت:هیچ وقت! تا موقعی که من کنارتم نباید از چیزی بترسی!
_اما اگه تو نباشی چی..؟
+اونموقع پیدات میکنم و به مکان امنت برت میگردونم!
منظورش آغوشش بود:)
این مرد حرف نبود، این مرد ، مرد عمل بود!
نگاهم ناخواسته روی لبانش پایین رفت..بخاطر آن حرف لبانش لایق بوسیدن بود..
نخواستم بهونه دستش دهم و کت را روی بالا تنه ام تنظیم کردم و سمت دایره بزرگی که جمعیت تشکیل داده بودند رفتیم..
با کیم جلوی جلو ایستادم دقیق روبروی راشل..
چشمم به جونگ کوک افتاد که او هم به من خیره بود..نگاهم کمی در اطرافش تاب خورد تا شاید دختری را که در آغوشش کشیده بود را دوباره ملاقات کنم اما وقتی نگاهم روی فرد کنارش رفت فکم افتاد!
جین کنار جونگ کوک چه میکرد؟!
"چون شبیه یکی از دوست دخترای رفیقامی.."
"چند ماه پیش فوت کرد.."
آن دختری که دوست دختر رفیقش بود و چند ماه پیش فوت کرده بود و از قضا شبیه من بود..
منظور جین من بودم؟!!!
اون دختر خودم بودم!!
با صدای راشل حواسم را به او دادم:حالا وقت اون رسیده که من از تجارتم کنارگیری کنم و فرزند ارشدم رو جایگزین خودم کنم!
نگاه چهار نفری ما به سمت جونگ کوک رفت ، منتظر حرکتی از جانب او بودیم..اما او هم همچنان به مادرش چشم دوخته بود و تکان نمیخورد!
گویا حتما راشل حرفای دیگری هم داشت..
پس دوباره نگاهمان سمت راشل رفت اما دیدن مرد پشت سر راشل که داشت به جایگاه نزدیک میشد خشکم زد..
به جونگ کوک نگاه کردم..مگر او فرزند راشل نبود؟
ممکن بود راشل دو پسر داشته باشد؟
جونگ کوک و مایک!!
مایک با تیپی رسمی و مرتب به سمت جایگاه آمد..
او اگر پسر راشل بود پس چرا کیم بیخبر بود چرا پسر راشل باید در تجارت کیم دست داشته باشد؟!
جاسوس؟
ممکن بود او جاسوس راشل بوده باشد..
متوجه نگاه جمع حضور در مهمانی و پچ پچ هایشان شدم..
آنها روی کیم قفل کرده بودند ، همه در این مهمانی او را میشناخت و حتما مایک دست راست او را هم خوب میشناختند.
به کیم چشم دوختم..چقدر خونسرد به صحنه روبرویش چشم دوخته بود..او میدانست مایک پسر راشل است؟
وقتی دستان مشت شده اش را دیدم وقتی دیدم رگ های دستش متورم شده است و رو به کبودی میرود ، فهمیدم شصت اوهم تازه خبردار شده است..
اول لایک کن بعد برو بعدی و عکس های این سکانس رو براتون توی هایلایت ها آپ میکنم
۳.۱k
۰۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.