رویای بزرگ

رویای بزرگ
#part59

آجوما با تردید باشه ای گفت و منم از خونه زدم بیرون فورا یه تاکسی گرفتم و به سمت ادرس خونه رفتم.

خونه معمولی ای بود نه خیلی بزرگ نه خیلی کوچیک

+اون پسر داره نمیومدم بهتر بود

رفتم نزدیک زنگو بزنم که در باز شد و دو تا پسر اومدن بیرون ...

زیر لب گفتم:
+شت دو تا پسر داره 🤦🏻‍♀️

$چیزی گفتین!؟

+ها... نه هیچی من...

که یهو پرید وسط حرفم
$بله مادرم منتظرتون هستن

رفتن و منم رفتم تو
.....

قهوه رو گذاشت رو میز و نشست رو مبل
-خیلی خوب شد اومدی
حالت خوبه؟ جاییت که درد نمیکنه؟

+چ..را.. باید جا..ییم درد کنه!؟

-هیچی همینجوری پرسیدم

با این چیزایی که میپرسه واقعا بهش مشکوک شدم...

+خانم....
راستی شما فامیلتون چیه؟

-خانم چویی هستم
اسم پسرامم چویی بومگی و چویی تی بوم عه....

+خب خانم چویی من دو روز بیشتر اینجا نیستم و تا اون موقع کار‌ و خونه پیدا میکنم و میرم(ینی به تو میگن دختر نمونه تو دو روز چجوری میخوای کار و خونه پیدا کنی 😁🤦🏻‍♀️)

خانم چوی یک اتاق که میشه گفت از سالن و بقیه اتاقا فاصله داشت رو نشون داد
-برو یکم استراحت کن.




خب خب واقعا شرمنده چون این هفته یکی از هفته هایی بود که سرم خیلی شلوغ بود نتونستم بزارم
ولی حمایتا فراموش نشه من یک امتحان دیگه دارم که باید بدم و بعدش سعی میکنم تند تند بنویسم فیکو تموم کنم...
واقعا ممنونم از درک و فهم بالاتون♥️
دیدگاه ها (۲۳)

رویای بزرگ#part60(ویو خانم چوی)اون واقعا دختر ساده ایهبه راح...

안녕하세요 여러분:)های بچه ها چطورید :)واستون کانال آموزش پیدا کردمم...

رویای بزرگ#part58+سلام-چقد دیر زنگ زدی عزیزم، این مدت کجا بو...

دو پارتی کوک#part ²(محافظ شخصی)کوک پوفی کرد و رفت سمت کلاس (...

(لطفاً حمایت کنید❤️)نام: سرنوشت لیا p:3دختره: سلام اسمم سون ...

نفرین شیرین. پارت 1

پارت ۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط