لعنت به سوالی که جوابش تو نباشی

لعنت به سوالی که جوابش تو نباشی
بر دین خدایی که کتابش تو نباشی

لعنت به دویدن به تو اما نرسیدن
بر هول و ولایی که شتابش تو نباشی

لعنت به سحرگاه هم آغوشی بی تو
بر عاشق زاری که به خوابش تو نباشی

لعنت به شبِ شومِ تلو خوردنِ در شعر
بر جام شرابی که شرابش تو نباشی

لعنت به نگاهی که بجز روی تو بیند
بر حجم صدایی که خطابش تو نباشی

لعنت به جهنم به جهنم به جهنم
بر فعل گناهی که عذابش تو نباشی

لعنت به دویدن به تو اما نرسیدن
بر خاک کویری که سرابش تو نباشی......
دیدگاه ها (۱)

‌ با تو در جنگل و یک کلبه یِ پنهان ... چه شودنورِ مهتاب و غز...

باز این عطری که باران خورده مستم می کند!انتظار دیدن تو ، پای...

به شب رسیده ام و ماه در بساطم نیستبگو به آینه ها آه در بساطم...

کاش میشد بی خبر یک حلقه بر در می زدیبر خیالات محالم رن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط