جیمین ویو
جیمین ویو
صدای بدی حس کردم داخل حیاط بود بوی وانیل و نعنا آشنا بود نه امکان ندارد امدم بیرون که بله امکان داره خودش بود درد بدی تو سرش راه انداختم میدونستم میره لوم میده پس بردمش داخل یه اتاق در رو هم قفل کرد و چون اتاق بغل اتاق خودم بود کارم راحت میشد
از روی صداهای میتونستم بفهمم چکار میکنه موقع ناهار شد رفتم داخل اتاقش تا منو دید جمع شد تو خودش و التملسم میکرد
میگفت خونشو نخورم خب معلوم نبود ولی فعلا باید بره پایین برای غذا
جیمین : بیا پایین برای خوردن غذا ناهار امادست بیا دیگه
نیلا :گشنه ام نیس
جیمین :من ازت نپرسیدن گفتم بیا پایین
نیلا :اما گشنه ام نیس
جیمین :میای پایین یا بیارمت
نیلا:باشه .....ب ....باشه میام
جیمین :بدو عجله کن
نیلا :باشه
جیمین:آفرین
نیلا :اسمت چیه چی میتونم صدات کنم
جیمین :اسمم پارک جیمین هست میتونی بگی جیمین اسم تو چی هست
نیلا:نیلا و اینکه چرا من رو آوردی اینجا؟
جیمین :به مرور زمان میفهمی
نیلا:تو ......همونی هستی که منو نجات دادی
جیمین:اره چرا میخواستی بپری؟
نیلا:(کل ماجرا رو تعریف میکنه)
جیمین: (یکم آرومت میکنه و بهت امید میده)
نیلا:چرا نجاتم دادی؟
جیمین:(بحث رو عوض میکنه ولی یکم برات تعریف میکنه)
جریان :مادرم براش این اتفاق افتاد دلم نمیخواهد برای کس دیگه ای این اتفاق بیفته مخصوصا جلوی چشمام
نیلا: متاسفم
جیمین:مقصر تو نیستی ولی دیگه نمیتونی این کار رو انجام بدید
نیلا:چطور؟
جیمین:شما اینجا میمونی
نیلا:پیش یه خوناشام نه لطفاً بزار برم
جیمین: دیگه کاری هست که شده بیبی گرل باید تا آخر عمرت بمونی
نیلا: من رو بااین اسم صدا نکن
صدای بدی حس کردم داخل حیاط بود بوی وانیل و نعنا آشنا بود نه امکان ندارد امدم بیرون که بله امکان داره خودش بود درد بدی تو سرش راه انداختم میدونستم میره لوم میده پس بردمش داخل یه اتاق در رو هم قفل کرد و چون اتاق بغل اتاق خودم بود کارم راحت میشد
از روی صداهای میتونستم بفهمم چکار میکنه موقع ناهار شد رفتم داخل اتاقش تا منو دید جمع شد تو خودش و التملسم میکرد
میگفت خونشو نخورم خب معلوم نبود ولی فعلا باید بره پایین برای غذا
جیمین : بیا پایین برای خوردن غذا ناهار امادست بیا دیگه
نیلا :گشنه ام نیس
جیمین :من ازت نپرسیدن گفتم بیا پایین
نیلا :اما گشنه ام نیس
جیمین :میای پایین یا بیارمت
نیلا:باشه .....ب ....باشه میام
جیمین :بدو عجله کن
نیلا :باشه
جیمین:آفرین
نیلا :اسمت چیه چی میتونم صدات کنم
جیمین :اسمم پارک جیمین هست میتونی بگی جیمین اسم تو چی هست
نیلا:نیلا و اینکه چرا من رو آوردی اینجا؟
جیمین :به مرور زمان میفهمی
نیلا:تو ......همونی هستی که منو نجات دادی
جیمین:اره چرا میخواستی بپری؟
نیلا:(کل ماجرا رو تعریف میکنه)
جیمین: (یکم آرومت میکنه و بهت امید میده)
نیلا:چرا نجاتم دادی؟
جیمین:(بحث رو عوض میکنه ولی یکم برات تعریف میکنه)
جریان :مادرم براش این اتفاق افتاد دلم نمیخواهد برای کس دیگه ای این اتفاق بیفته مخصوصا جلوی چشمام
نیلا: متاسفم
جیمین:مقصر تو نیستی ولی دیگه نمیتونی این کار رو انجام بدید
نیلا:چطور؟
جیمین:شما اینجا میمونی
نیلا:پیش یه خوناشام نه لطفاً بزار برم
جیمین: دیگه کاری هست که شده بیبی گرل باید تا آخر عمرت بمونی
نیلا: من رو بااین اسم صدا نکن
۳.۷k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.