part34
#part34
#abtin
دلوین تو می دونستی
همه اینا رو
اومدم ورق بعدی رو
نگاه کنم
که صدای دلسا رو شنیدم
دفتر رو گذاشتم روی میز
با دلوین اومدیم بیرون
#delsa
دلوین توی اتاق من بودید
#delvin
به پته پته افتاده
بودم عامم نه
اتاق خود آبتین خوب اتاق
هاتون کنار هم هست
#delsa
راست میگی اوکی
رفتم اتاقم
درو بستم
#delvin
آبتین من واقعا نمیتونم
باور کنم
که همش واقعی هست
#abtin
خودمم گیج شدم
نمیدونم واقعا
که گوشیش زنگ خورد کیه
#delvin
مامانم بود جواب دادم
گفت بیا خونه خونه
خالت دعوتیم
به آبتین گفتم با یه بغل
ازش جدا شدم
لباس هامو پوشیدم از خونشون
رفتم بیرون
#abtin
وقتی رفت
کلی وایب منفی
دیگه دوباره سمتم برگشت
دلسا که توی اتاقش بود
منم رفتم اتاقم درو بستم
کاش نمی رفت
کاش ساعت ها پیشم بود
کاش مال خودم بود
هر لحظه با نگاه به چشم هاش
حالم خوب میشد
#delsa
داشتم کتاب می خوندم
که با صدای جیغ داد مامان اومد
کتاب رو گذاشتم کنار
و....
#abtin
دلوین تو می دونستی
همه اینا رو
اومدم ورق بعدی رو
نگاه کنم
که صدای دلسا رو شنیدم
دفتر رو گذاشتم روی میز
با دلوین اومدیم بیرون
#delsa
دلوین توی اتاق من بودید
#delvin
به پته پته افتاده
بودم عامم نه
اتاق خود آبتین خوب اتاق
هاتون کنار هم هست
#delsa
راست میگی اوکی
رفتم اتاقم
درو بستم
#delvin
آبتین من واقعا نمیتونم
باور کنم
که همش واقعی هست
#abtin
خودمم گیج شدم
نمیدونم واقعا
که گوشیش زنگ خورد کیه
#delvin
مامانم بود جواب دادم
گفت بیا خونه خونه
خالت دعوتیم
به آبتین گفتم با یه بغل
ازش جدا شدم
لباس هامو پوشیدم از خونشون
رفتم بیرون
#abtin
وقتی رفت
کلی وایب منفی
دیگه دوباره سمتم برگشت
دلسا که توی اتاقش بود
منم رفتم اتاقم درو بستم
کاش نمی رفت
کاش ساعت ها پیشم بود
کاش مال خودم بود
هر لحظه با نگاه به چشم هاش
حالم خوب میشد
#delsa
داشتم کتاب می خوندم
که با صدای جیغ داد مامان اومد
کتاب رو گذاشتم کنار
و....
۷.۴k
۱۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.