part35
#part35
#part36
#diyana
سوار آسانسور بودیم
در باز شد اومدیم
بیرون در خونه رو باز کردم
ارسلان ولم کنننن
کور که نبودم
من زنتممممم بفهمممم
اون هستی کیتههه
هااا دختر عموته
بعد تو من و وسط
سالن ول میکنی
جلوی اون همه فامیل هاتون
میری پیش اونننننن
ارسلانننن مگه اون چی داره
من ندارممممممم
حیف که دوست دارم
زدم زیر گریه
رفتم تو
#delsa
رفتم پیش مامان
بدو بدو
داشت گریه میکرد
مامان دیانام چی شده
چرا گریه میکنی
#abtin
رفتم پیش مامان
مامان دیانا
بابا چیزی گفته
#diyana
یعنی خاک تو سر من
کننن که یه دختره
از من کوچیک تر
تو رو شیفته خودش کرده
ارسلان گمشوووو فقط
دیگه نمیخوام ببینمت
دلسا آبتین رو
بغلشون کردم
دورتون بگرده مامان
خوبم فداتون شم
#arsalan
دیانا تمومششش کننن
نذار اون روی سگممم
بالا بیاد دست روت بلند کنم
ببندد نمیخوام صداتو بشنومممممم
رفتم اتاق درو بستم
سیگارمو داشتم روشن میکردم
که صدای جیغ دلسا
آبتین و شنیدم
#delsa
جیغ کشیدم بابا مامان
با جیغغ
#arsalan
رفتم دیدم دیانا بیحال روی
زمینه گرفتمش بغلم
دیانا غلط کردم
دیانامممممم
هر چی صداش میکردم
چشم هاشو باز نمیکرد
دلسا آبتین لباس بپوشید
بریم بيمارستان
دیانا رو گرفتم بغلم
از پله ها سریع رفتم پایین
در ماشین و باز کردم دیانا رو گذاشتم عقب
دلسا و آبتین هم اومدن
تا آخر گاز دادم
با سرعت رسیدم
بيمارستان بغلش کردم
بردمش تو
گذاشتمش روی یه تخت
بهش سرم وصل کردن
بالای سرش بودم دستشو
گرفته بودم دیاناممم
من بدون تو میمیرم
من اون موقع مست بودم
دیانام من عاشق تو ام
من و ترک نکن
فدای اون چشم های
آهوییت بشم من
که دکتر صدام کرد
گفت که یه مریضی گرفته
به اسم پنیک که یه حمله
عصبی هست
برگشتم اتاق
آبتین و دلسا
همو بغل کرده بودن
گریه میکردن
رفتم پیششون
قشنگ های بابا
مامانی خوب میشه زود
بغلشون کردم
#diyana
چشم هامو باز کردم
سرم درد میکرد
دیدم سرم دستمه
ارسلان و دلسا آبتین هم
پیشمن
آخه چرا ارسلان نمی فهمه
من از همه گذشتم
تا ارسلان و داشته باشم
تا بتونم مال خودم کنمش
تا بتونم هر لحظه
نگاش کردم
با خودم داشتم حرف می زدم
که متوجه ذل زدن
ارسلان نشدم
نیم رخ نگاش کردم
تو دلم گفتم
جذاب من
حمایت شه
❤️🩹✨
#part36
#diyana
سوار آسانسور بودیم
در باز شد اومدیم
بیرون در خونه رو باز کردم
ارسلان ولم کنننن
کور که نبودم
من زنتممممم بفهمممم
اون هستی کیتههه
هااا دختر عموته
بعد تو من و وسط
سالن ول میکنی
جلوی اون همه فامیل هاتون
میری پیش اونننننن
ارسلانننن مگه اون چی داره
من ندارممممممم
حیف که دوست دارم
زدم زیر گریه
رفتم تو
#delsa
رفتم پیش مامان
بدو بدو
داشت گریه میکرد
مامان دیانام چی شده
چرا گریه میکنی
#abtin
رفتم پیش مامان
مامان دیانا
بابا چیزی گفته
#diyana
یعنی خاک تو سر من
کننن که یه دختره
از من کوچیک تر
تو رو شیفته خودش کرده
ارسلان گمشوووو فقط
دیگه نمیخوام ببینمت
دلسا آبتین رو
بغلشون کردم
دورتون بگرده مامان
خوبم فداتون شم
#arsalan
دیانا تمومششش کننن
نذار اون روی سگممم
بالا بیاد دست روت بلند کنم
ببندد نمیخوام صداتو بشنومممممم
رفتم اتاق درو بستم
سیگارمو داشتم روشن میکردم
که صدای جیغ دلسا
آبتین و شنیدم
#delsa
جیغ کشیدم بابا مامان
با جیغغ
#arsalan
رفتم دیدم دیانا بیحال روی
زمینه گرفتمش بغلم
دیانا غلط کردم
دیانامممممم
هر چی صداش میکردم
چشم هاشو باز نمیکرد
دلسا آبتین لباس بپوشید
بریم بيمارستان
دیانا رو گرفتم بغلم
از پله ها سریع رفتم پایین
در ماشین و باز کردم دیانا رو گذاشتم عقب
دلسا و آبتین هم اومدن
تا آخر گاز دادم
با سرعت رسیدم
بيمارستان بغلش کردم
بردمش تو
گذاشتمش روی یه تخت
بهش سرم وصل کردن
بالای سرش بودم دستشو
گرفته بودم دیاناممم
من بدون تو میمیرم
من اون موقع مست بودم
دیانام من عاشق تو ام
من و ترک نکن
فدای اون چشم های
آهوییت بشم من
که دکتر صدام کرد
گفت که یه مریضی گرفته
به اسم پنیک که یه حمله
عصبی هست
برگشتم اتاق
آبتین و دلسا
همو بغل کرده بودن
گریه میکردن
رفتم پیششون
قشنگ های بابا
مامانی خوب میشه زود
بغلشون کردم
#diyana
چشم هامو باز کردم
سرم درد میکرد
دیدم سرم دستمه
ارسلان و دلسا آبتین هم
پیشمن
آخه چرا ارسلان نمی فهمه
من از همه گذشتم
تا ارسلان و داشته باشم
تا بتونم مال خودم کنمش
تا بتونم هر لحظه
نگاش کردم
با خودم داشتم حرف می زدم
که متوجه ذل زدن
ارسلان نشدم
نیم رخ نگاش کردم
تو دلم گفتم
جذاب من
حمایت شه
❤️🩹✨
۱۲.۰k
۱۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.