part37
#part37
#part38
1هفتع بعد
#diyana
ارسلان آقا
میگم نمیخوای یکم
بری با دلسا حرف بزنی
بچم اصلا تو خودشه همش
#arsalan
دیانام بذار برم
سرکار بیام چشم
رفتم پیشش گونه شو بوسیدم
از خونه رفتم بیرون
#abtin
مامان دلسا میگه من
نمیرم مدرسه
هر چی هم صداش میکنم
میگه میخوام بخوابم
#diyana
یعنی چی چش شده این
دلسا پاشو ببینم
این مسخره بازی ها چیه
زنگ میزنم به ارسلان ها
#delsa
ولم کننن مامان
حوصله هیچ کی رو ندارم
#abtin
پاشو دلوین اومده جلوی در
پاشو دیگه
#diyana
انقدر اعصبانیم
کرده
بود یه سیلی
زدم توی صورتش
حدقل بگو چتههه
خستم کردی دلسا
#delsa
اشک توی چشم هام
جمع شد
یه طرف صورتم سرخ شد
رفتم فرم مدرسه مو پوشیدم
با همون صورت سرخ
با چشم های اشکی
رفتم از خونه بیرون
#delvin
معلومه چته دلسا
چی شده حدقل به من بگو
بابا خستم کردی
انگار من اصلا دوستت نیستم
انقدر حرف زدم باهاش
رفتیم سر کلاس
پیش من نشست
رفت یه میز جدا نشست
#delsa
زنگ خورد
#delvin
رفتم پیشش نشستم
دلسا چرا داری گریه میکنی
دلسااا بگو چته
#delsa
بغلش کردم محکم
گریه هام بیشتر شد
انقدر اشک ریختم
احساس تار بودن کردم
جلوی چشمم
جدا شدم ازش
میخواستم بهش
همه چی رو بگم
زنگ خورد
عام دلوین
من برم صورتمو بشورم
میام پیشت
#delvin
با این که میترسیدم
کاری دست خودش بده
قبول کردم
#delsa
خیلی دوست دارم
با چشم های اشکی
از پله ها بدو بدو رفتم پایین
#delvin
۱۰ مین گذشت نیومد
از معلم اجازه گرفتم
رفتم پایین با صحنه ای که
رو به رو شدم زبونم بند اومده
بود با گریه رفتم پیش
خانم مدیر اونم زنگ زد
به خاله دیانا
#diyana
گوشیم زنگ خورد
الو جانم بله چیییییی
دخترم گوشی از دستم افتاد
حمایت شه
🖤✨
#part38
1هفتع بعد
#diyana
ارسلان آقا
میگم نمیخوای یکم
بری با دلسا حرف بزنی
بچم اصلا تو خودشه همش
#arsalan
دیانام بذار برم
سرکار بیام چشم
رفتم پیشش گونه شو بوسیدم
از خونه رفتم بیرون
#abtin
مامان دلسا میگه من
نمیرم مدرسه
هر چی هم صداش میکنم
میگه میخوام بخوابم
#diyana
یعنی چی چش شده این
دلسا پاشو ببینم
این مسخره بازی ها چیه
زنگ میزنم به ارسلان ها
#delsa
ولم کننن مامان
حوصله هیچ کی رو ندارم
#abtin
پاشو دلوین اومده جلوی در
پاشو دیگه
#diyana
انقدر اعصبانیم
کرده
بود یه سیلی
زدم توی صورتش
حدقل بگو چتههه
خستم کردی دلسا
#delsa
اشک توی چشم هام
جمع شد
یه طرف صورتم سرخ شد
رفتم فرم مدرسه مو پوشیدم
با همون صورت سرخ
با چشم های اشکی
رفتم از خونه بیرون
#delvin
معلومه چته دلسا
چی شده حدقل به من بگو
بابا خستم کردی
انگار من اصلا دوستت نیستم
انقدر حرف زدم باهاش
رفتیم سر کلاس
پیش من نشست
رفت یه میز جدا نشست
#delsa
زنگ خورد
#delvin
رفتم پیشش نشستم
دلسا چرا داری گریه میکنی
دلسااا بگو چته
#delsa
بغلش کردم محکم
گریه هام بیشتر شد
انقدر اشک ریختم
احساس تار بودن کردم
جلوی چشمم
جدا شدم ازش
میخواستم بهش
همه چی رو بگم
زنگ خورد
عام دلوین
من برم صورتمو بشورم
میام پیشت
#delvin
با این که میترسیدم
کاری دست خودش بده
قبول کردم
#delsa
خیلی دوست دارم
با چشم های اشکی
از پله ها بدو بدو رفتم پایین
#delvin
۱۰ مین گذشت نیومد
از معلم اجازه گرفتم
رفتم پایین با صحنه ای که
رو به رو شدم زبونم بند اومده
بود با گریه رفتم پیش
خانم مدیر اونم زنگ زد
به خاله دیانا
#diyana
گوشیم زنگ خورد
الو جانم بله چیییییی
دخترم گوشی از دستم افتاد
حمایت شه
🖤✨
۹.۱k
۰۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.