پارت3
#پارت3
#من_ازت_متنفر_نیستم
شوگا: اگه دلت نمیخواد اخراج بشی بهتره همین الان گورتو گم کنی!
شیر فهم شدی؟
سرمو بزور تکون دادم
رو کرد به میا
شوگا: یبار دیگه فقط یبار دیگه از این وحشی بازیا ببینم...
فک کنم خوب بدونی چه اتفاقی قرارع برات بیوفتع نه؟
به زور آی دهنشو قورت داد و سرش و تکون داد
تی رو برداشتم و دویدم سمت آشپزخونه یلحظه که اون لبخند و لحن مهربون و دیدم فک کردم با یه فرشته طرفم
ولی و.. ولی از یه شیطانم ترسناک تر بود
اون فقط فقط تظاهر میکنه وگرنه...
دستمورو گلوم گذاشتم و نفس عمیق کشیدم
صداش هنوز تو گوشمه با یاد آوریش تمام تنم میلرزع
با صدای گوشیم از فکر و خیال بیرون امدم گوشیمو از تو جیبم دراوردم با دیدن کسی که زنگ زده بود تمام تنم یخ کرد
به زور آب دهنم و قورت دادم و یه نفس عمیق کشیدم
و گوشیو جواب دادم
-بله؟
ولی با دادی که زد چشمام و محکم رو هم فشار دادم و گوشیو از گثشم یکم دور کردم
آقای کیم: ببله و زهرررمار دختره هرجایی معلوم هست کدوم گوری هستی؟
به زور با اینکه بغض بدی گلومو چنگ میزد لب زدم
-ببخشید.. آ.. قا سر کار هستم
آقای کیم: سر کارت بخوره تو سرت... دختره جن*ده یا همین الان میای پول منو میدی یا خودم پیدات میکنم و با همین دستام خفت میکنم
حالا از من گفتن بعدم بدون اینکه بهم مهلت حرف زدن بخاد زرتی تلفن و فطع کرد
دیگ جلوی اشکام و نگرفتم و اجازع باریدن بهشون دادم
نشستم روی صندلی و با دستام جلوی صورتم و گرفتم و تا تونستم زار زدم
تمام این دنیا و همه ادماش با من بدبخت لجن همشون
این از این پسرع
اونم از صاحب خونم
این از رییسم اینم از این دختره چلغوز خدایا مگه من چیکار کردم
مگ چی ازت خاستم جز اینکه بزاری راحت زندگی کنم؟
ها؟
مگه گناهم چی بوده؟ گناهم چی بود که
بابام مامانم داداشمو ازم گرفتی؟ چرا منو تنهام گذاشتی هوم؟ چرا؟
اینقد زار زدم و با خودم حرف زدم که نفهمیدم کی خوابم برد
با درد بدی از بازوم چشمام و باز کردم خوب ک چشمام به روشنایی عادت کرد
با چهره سه در چهار میا رو به رو شدم که با اخم وایساده بود جلوم
سرمو از رو میز بلند کردم و با گیجی به اطرافم نگا کردم ک یکی محکم زد تو سرم
میا: اینجا مگه جایع خوابه هان؟ گمشو برو ینفر منتظرته بعدم پشتش و بهم کرد و رفت..
#من_ازت_متنفر_نیستم
شوگا: اگه دلت نمیخواد اخراج بشی بهتره همین الان گورتو گم کنی!
شیر فهم شدی؟
سرمو بزور تکون دادم
رو کرد به میا
شوگا: یبار دیگه فقط یبار دیگه از این وحشی بازیا ببینم...
فک کنم خوب بدونی چه اتفاقی قرارع برات بیوفتع نه؟
به زور آی دهنشو قورت داد و سرش و تکون داد
تی رو برداشتم و دویدم سمت آشپزخونه یلحظه که اون لبخند و لحن مهربون و دیدم فک کردم با یه فرشته طرفم
ولی و.. ولی از یه شیطانم ترسناک تر بود
اون فقط فقط تظاهر میکنه وگرنه...
دستمورو گلوم گذاشتم و نفس عمیق کشیدم
صداش هنوز تو گوشمه با یاد آوریش تمام تنم میلرزع
با صدای گوشیم از فکر و خیال بیرون امدم گوشیمو از تو جیبم دراوردم با دیدن کسی که زنگ زده بود تمام تنم یخ کرد
به زور آب دهنم و قورت دادم و یه نفس عمیق کشیدم
و گوشیو جواب دادم
-بله؟
ولی با دادی که زد چشمام و محکم رو هم فشار دادم و گوشیو از گثشم یکم دور کردم
آقای کیم: ببله و زهرررمار دختره هرجایی معلوم هست کدوم گوری هستی؟
به زور با اینکه بغض بدی گلومو چنگ میزد لب زدم
-ببخشید.. آ.. قا سر کار هستم
آقای کیم: سر کارت بخوره تو سرت... دختره جن*ده یا همین الان میای پول منو میدی یا خودم پیدات میکنم و با همین دستام خفت میکنم
حالا از من گفتن بعدم بدون اینکه بهم مهلت حرف زدن بخاد زرتی تلفن و فطع کرد
دیگ جلوی اشکام و نگرفتم و اجازع باریدن بهشون دادم
نشستم روی صندلی و با دستام جلوی صورتم و گرفتم و تا تونستم زار زدم
تمام این دنیا و همه ادماش با من بدبخت لجن همشون
این از این پسرع
اونم از صاحب خونم
این از رییسم اینم از این دختره چلغوز خدایا مگه من چیکار کردم
مگ چی ازت خاستم جز اینکه بزاری راحت زندگی کنم؟
ها؟
مگه گناهم چی بوده؟ گناهم چی بود که
بابام مامانم داداشمو ازم گرفتی؟ چرا منو تنهام گذاشتی هوم؟ چرا؟
اینقد زار زدم و با خودم حرف زدم که نفهمیدم کی خوابم برد
با درد بدی از بازوم چشمام و باز کردم خوب ک چشمام به روشنایی عادت کرد
با چهره سه در چهار میا رو به رو شدم که با اخم وایساده بود جلوم
سرمو از رو میز بلند کردم و با گیجی به اطرافم نگا کردم ک یکی محکم زد تو سرم
میا: اینجا مگه جایع خوابه هان؟ گمشو برو ینفر منتظرته بعدم پشتش و بهم کرد و رفت..
۳.۸k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.