🌹 🌹 من دوستت دارم دیونه پارت۴ -بالبخندنگام کردوگفت
🌹 🌹 من دوستت دارم دیونه #پارت۴ #-بالبخندنگام کردوگفت
-برااستخدام امدی .؟؟.
تودلم گفتم ..نه توروندیده بودم امدم ببینمت...
لبخندی زدم وگفتم:
-بله بااجازتون ...
-مدرک تحصیلیت چیه؟
-روانشناسی
-خوبه
برگه ای سمت من گرفت.
-بیا این فرم رو پرکن مدارکتم بده ببینم کلمو تکون دادم وبرگه فرم رو از دستش گرفتم ومدارکمو بهش دادم...
شروع کردم به پرکردن فرم بعد از اینکه کارم تمومم شد فرم رو سمتش گرفتم ..
-بفرما..فرم رو از دستم گرفت ونگاهی بهش انداخت...سرشو تکون دادوگفت:
-میتونی بری..
وارفتم فکرمیکردم قبولم استخدامم میکنه...پکر پرونده رو از روی میز برداشتم...متعجب نگاهی به من انداخت وگفت:
-پرونده رو کجا میبری؟؟
-خودتون گفتین برم..
لبخندی زدوگفت :
-منظورم این بود که میتونی بری سر کارت ...نیشم شل شد ونزدیک بود بپرم بغلش ویه ماچ آبدار از لپش بکنم ولی دیگه ...
-یعنی الان میتونم برم سرکارم؟؟
_آره شانس باهات یارربود که به یک پرستار نیاز داشتیم وگرنه محال بود به این راحتی استخدام بشی ...تودلم گفتم :خدایا بامدرک روانشناسی بیام تو دیونه خونه پرستاری کنم ظلم نیست من الان باید یه مطب داشتم ویه منشی خوشگل..که همش بهم میگفت آقای ..منم کیفم کوک میشد هی ..هی ..ولی بازم همینم غنیمته خدایا راضیم به رضات..ازفکر بیرون امدم..
-نمیخواین برین؟؟
_بله بله ببخشید بااجازتون ..فقط یه چیزی ..حقوقم ماهی چقدره...؟؟
-فعلابرو بعد ازساعت کاری بیا راجبش حرف میزنیم؟؟
کلمو تکون دادم واز اتاق بیرون رفتم ..به محض بیرون رفتن یه دختر بادو خودشوبه من رسوندو پشت سرم قایم شد...
-عمو بگیرش میخواد منو ببره حموم نزارش منو ببره...
پرستاری که چنددقیقه پیش دیدمش نفس زنان بهمون نزدیک شد..
-خ..خدا بگم چیکارت کنه دختر ن..نف..نفسم بندامد از بس دوندیم ..لبخندی زدم..
-چیشده؟؟
-بگو چی نشده منو ذله کرده این بچه.. آخرش از دستش دق میکنم...خندیدمو دستمو بردم پشت سرم ودختره رو که عین گربه کوچولو پشتم قایم شده بود بیرون اوردم....نگاهی به صورت قشنگش انداختم..بهش میخورد17یا18سالش باشه .گوشه ای شالشو تو دهنش گرفته بود ومیجوید...دستمو جلو بردم وشالو از تو دهنش بیرون کشیدم..دستاشو دوربازوم حلقه کردوگفت:
-عموبریم ..خندیدمو باهاش همقدم شدم..
-بریم...
پرستاره متعجب نگامون میکرد سرمو به علامت اینکه کاریت نباشه تکون دادم..اونم لبخندی زدورفت...
نویسنده:S
لطفانظرولایک یادتون نره😊
-برااستخدام امدی .؟؟.
تودلم گفتم ..نه توروندیده بودم امدم ببینمت...
لبخندی زدم وگفتم:
-بله بااجازتون ...
-مدرک تحصیلیت چیه؟
-روانشناسی
-خوبه
برگه ای سمت من گرفت.
-بیا این فرم رو پرکن مدارکتم بده ببینم کلمو تکون دادم وبرگه فرم رو از دستش گرفتم ومدارکمو بهش دادم...
شروع کردم به پرکردن فرم بعد از اینکه کارم تمومم شد فرم رو سمتش گرفتم ..
-بفرما..فرم رو از دستم گرفت ونگاهی بهش انداخت...سرشو تکون دادوگفت:
-میتونی بری..
وارفتم فکرمیکردم قبولم استخدامم میکنه...پکر پرونده رو از روی میز برداشتم...متعجب نگاهی به من انداخت وگفت:
-پرونده رو کجا میبری؟؟
-خودتون گفتین برم..
لبخندی زدوگفت :
-منظورم این بود که میتونی بری سر کارت ...نیشم شل شد ونزدیک بود بپرم بغلش ویه ماچ آبدار از لپش بکنم ولی دیگه ...
-یعنی الان میتونم برم سرکارم؟؟
_آره شانس باهات یارربود که به یک پرستار نیاز داشتیم وگرنه محال بود به این راحتی استخدام بشی ...تودلم گفتم :خدایا بامدرک روانشناسی بیام تو دیونه خونه پرستاری کنم ظلم نیست من الان باید یه مطب داشتم ویه منشی خوشگل..که همش بهم میگفت آقای ..منم کیفم کوک میشد هی ..هی ..ولی بازم همینم غنیمته خدایا راضیم به رضات..ازفکر بیرون امدم..
-نمیخواین برین؟؟
_بله بله ببخشید بااجازتون ..فقط یه چیزی ..حقوقم ماهی چقدره...؟؟
-فعلابرو بعد ازساعت کاری بیا راجبش حرف میزنیم؟؟
کلمو تکون دادم واز اتاق بیرون رفتم ..به محض بیرون رفتن یه دختر بادو خودشوبه من رسوندو پشت سرم قایم شد...
-عمو بگیرش میخواد منو ببره حموم نزارش منو ببره...
پرستاری که چنددقیقه پیش دیدمش نفس زنان بهمون نزدیک شد..
-خ..خدا بگم چیکارت کنه دختر ن..نف..نفسم بندامد از بس دوندیم ..لبخندی زدم..
-چیشده؟؟
-بگو چی نشده منو ذله کرده این بچه.. آخرش از دستش دق میکنم...خندیدمو دستمو بردم پشت سرم ودختره رو که عین گربه کوچولو پشتم قایم شده بود بیرون اوردم....نگاهی به صورت قشنگش انداختم..بهش میخورد17یا18سالش باشه .گوشه ای شالشو تو دهنش گرفته بود ومیجوید...دستمو جلو بردم وشالو از تو دهنش بیرون کشیدم..دستاشو دوربازوم حلقه کردوگفت:
-عموبریم ..خندیدمو باهاش همقدم شدم..
-بریم...
پرستاره متعجب نگامون میکرد سرمو به علامت اینکه کاریت نباشه تکون دادم..اونم لبخندی زدورفت...
نویسنده:S
لطفانظرولایک یادتون نره😊
۳.۱k
۱۷ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.