p22
p22
+ چییی ؟؟ تو اینجا چیکار میکنیییی ؟؟؟
سوهو: داشتی چه غلطی میکردی
_این کیه ات
+ چجوری اومدی تو
سوهو : اونش به خودم مربوطه
_اتتتت گفتم این مرتیکه کیههههه
سوهو: من نامزد سابقشم عوضی
_تو نامزد سابقش بودی اما فعلا من شوهرشم
+ سوهو ازت خواهش میکنم بس کن...گذشته ها گذشته
سوهو: جدی ؟ چه راحت منو فراموش کردی مگه بع هم قول نداده بودیم
+ اون واسه گذشته بود الان من زندگی جدید خودمو دارم
سوهو: من اجازه نمیدم تو کنار کس دیگع ای باشیی...چرا نمیفهمی لعنتی تو فقط برا منی
_گوه نخور کثافت حرومزاده ات قبلا برا تو بود اما الان جزو اموال منه اگر عرضه شو داشتی ات رو پیش خودت نگه میداشتی اما حالا که نتونستی فکرشو از سرت بیرون کن چون من کسی نیستم که اجازه بدم بخشی از وجودم ازم دور بشه
سوهو:خفههه شووو اگه تو و اون بابات نبودین ات الان پیش من بود...دلیل همه بدبختی های من و تویییی ( یهو اسلحه گرفت سمت کوک)
+سوهو میخوای چیکار کنی ( نگران و ترس)
سوهو: کاری که باید خیلی وقت پیش میکردم...این مرتیکه رو میکشم
+ نههههه ازت خواهش میکنم اگه ذره ای از من حسی تو وجودت باقی مونده این کارو نکن.... زندگیمو خراب نکنننننن من نمیتونم بدون کوک زندگی کنم
سوهو: ات ببند دهنتو ...این شوهرتو میکشم و تو رم با خودم میبرم تا یاد بگیری نباید جلو من یه عوضی لاشی رو ببوسی
_بچه جون تو نه منو میکشی نه دستت به ات میرسه
سوهو: حالا میبینی که میتونم
( به کوک شلیک میکنه و گلوله میخوره به کتف کوک)
+(جیغغغغ.. به سمت کوک میره) نههههه خواهش میکنم کوک بیدار بمون... تروخدا چشماتو نبند منو نگا کننن...اگع تو از پیشم بری من نمیتونم طاقت بیارم
_دو...دوست دارم دلیل زند...زندگیم ( چشماشو بست)
+ نه نه نه کوک نباید بخوابی... چشماتو باز کن ... تو هنوز زنده ای ( گریه شدید)
سوهو: ( رفت و جلو دهن ات رو با یه پارچه گرفت که باعث شد ات بیهوش بشه...قبل از اینکه دست بادیگاردا بهش برسه با هلیکوپتری که از بالا اومده بود تو عمارت و سوهو باهاش هماهنگ کرده بود با ات از اونجا خارج شد )
...........
+ چییی ؟؟ تو اینجا چیکار میکنیییی ؟؟؟
سوهو: داشتی چه غلطی میکردی
_این کیه ات
+ چجوری اومدی تو
سوهو : اونش به خودم مربوطه
_اتتتت گفتم این مرتیکه کیههههه
سوهو: من نامزد سابقشم عوضی
_تو نامزد سابقش بودی اما فعلا من شوهرشم
+ سوهو ازت خواهش میکنم بس کن...گذشته ها گذشته
سوهو: جدی ؟ چه راحت منو فراموش کردی مگه بع هم قول نداده بودیم
+ اون واسه گذشته بود الان من زندگی جدید خودمو دارم
سوهو: من اجازه نمیدم تو کنار کس دیگع ای باشیی...چرا نمیفهمی لعنتی تو فقط برا منی
_گوه نخور کثافت حرومزاده ات قبلا برا تو بود اما الان جزو اموال منه اگر عرضه شو داشتی ات رو پیش خودت نگه میداشتی اما حالا که نتونستی فکرشو از سرت بیرون کن چون من کسی نیستم که اجازه بدم بخشی از وجودم ازم دور بشه
سوهو:خفههه شووو اگه تو و اون بابات نبودین ات الان پیش من بود...دلیل همه بدبختی های من و تویییی ( یهو اسلحه گرفت سمت کوک)
+سوهو میخوای چیکار کنی ( نگران و ترس)
سوهو: کاری که باید خیلی وقت پیش میکردم...این مرتیکه رو میکشم
+ نههههه ازت خواهش میکنم اگه ذره ای از من حسی تو وجودت باقی مونده این کارو نکن.... زندگیمو خراب نکنننننن من نمیتونم بدون کوک زندگی کنم
سوهو: ات ببند دهنتو ...این شوهرتو میکشم و تو رم با خودم میبرم تا یاد بگیری نباید جلو من یه عوضی لاشی رو ببوسی
_بچه جون تو نه منو میکشی نه دستت به ات میرسه
سوهو: حالا میبینی که میتونم
( به کوک شلیک میکنه و گلوله میخوره به کتف کوک)
+(جیغغغغ.. به سمت کوک میره) نههههه خواهش میکنم کوک بیدار بمون... تروخدا چشماتو نبند منو نگا کننن...اگع تو از پیشم بری من نمیتونم طاقت بیارم
_دو...دوست دارم دلیل زند...زندگیم ( چشماشو بست)
+ نه نه نه کوک نباید بخوابی... چشماتو باز کن ... تو هنوز زنده ای ( گریه شدید)
سوهو: ( رفت و جلو دهن ات رو با یه پارچه گرفت که باعث شد ات بیهوش بشه...قبل از اینکه دست بادیگاردا بهش برسه با هلیکوپتری که از بالا اومده بود تو عمارت و سوهو باهاش هماهنگ کرده بود با ات از اونجا خارج شد )
...........
۴.۹k
۱۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.