عشق جاودان

عشق جاودان
پارت:۱۰۰

سایا: من توی اون موقعیت میتونم به این چیزا فکر کنم؟

دازای: اصلا الان چه وقت بحث کردنه

سایا: من دارم بحث میکنم یا تو

دازای: الان حال آیومی چطوره؟

سایا: توی اتاق عمله
یهو صدای یه پرستار اومد و سایا گوشیو قطع کرد

چویا: دازای چی شده؟ آیومی حالش بده؟

دازای: اره خونریزی کرده همین الان باید برگردیم

چویا: ما سه روز طول میکشه که برگردیم

دازای: با کمپر سه روز طول میکشه ولی با هواپیما سریع میرسیم

چویا: خب الان کمپرو میخوای چکار کنی؟

دازای: میزارمش توی پارکینگ

چویا: من اصلا نمیدونم میخوایم چکار کنیم ولی الان ما بریم اونجا میخوایم چکار کنیم چه کاری از دستمون بر میاد؟

دازای: نمیدونم، اصلا این سایا چرا گوشیو جواب نمیده
دازای چند بار دیگه زنگ زد تا اینکه بار اخر سایا جواب داد

دازای: چرا گوشیو جواب نمیدی؟ چی شد؟(با عصبانیت و داد)

سایا: آیومی حالش خوبه

دازای: اوهههه خیالم راحت شد بچها حالشون چطوره؟

سایا: یکی از بچها حالش خوبه ولی اون یکی نفس کم اورده الان توی دستگاه

دازای: ما الان حرکت میکنیم میایم

سایا: گفتم که حالشون خوبه

دازای: خودم میدونم میخوام بچه رو ببرم یه بیمارستان خوب

سایا: لازم نیست ممکنه اگه از دستگاه بیاد بیرون بمیره

دازای: باشه ما چند روز دیگه اونجاییم

سایا: خیلی لجباز و یه دنده ای

دازای: خدافظ

چویا: میشه برنگردیم؟
دیدگاه ها (۱)

عشق جاودانپارت: ۱۰۱با اضطراب قدم می‌زدمدازای: باید برگردیم، ...

تولدش مبارکـــ🥳🥳🥳

عشق جاودانپارت:۹۹ از اینکه اینو گفت خوشحال شدم و Bوسه ای روی...

عشق جاودان پارت: ۹۸دازای: خوب، بزن بریم، هرکدوم کار خودمون ر...

قهوه تلخ پارت ۳۴چویا: پس برگردیم هتل؟دازای: باشه چویا: دازای...

قهوه تلخ پارت ۳۵ویو چویا دازای جواب نمی‌داد و همینطور سرش رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط