عشق جاودان
عشق جاودان
پارت: ۹۸
دازای: خوب، بزن بریم، هرکدوم کار خودمون رو انجام بدیم و شام رو درست کنیم!
چویا: آره! من میرم و مواد لازم رو آماده میکنم. امیدوارم چیزی رو فراموش نکنم!(خنده)
دازای: خنگ کوچولوی من
چویا رفت مواد لازمو بیاره و من روی صندلی نسشتم
چویا: همهچیز آمادهست! من برنج و ماهی رو درست میکنم، تو فقط باید سالاد رو درست کنی.
دازای: این که واسم چیزی نیست!.
چویا:(خنده) دازای اگه بد بشه میزنمت
دازای: باشه باشه
دازای: وااای! چقدر خوشمزه به نظر میرسه!
چویا: هوومم، گشنمه زود باش
دازای: چه خوبه که میتونیم زیر این آسمان پرستاره بنشینیم و همو بغل کنیم، به جرعت میتونم بگم بهترین حس دنیاس
چویا: آره، این لحظهها خیلی خاص هستن. دوست دارم این احساسات رو برای همیشه حفظ کنم.
دازای: چویا بیا بهن قول بدیم قولی بدیم سال دیگه هم با هم دوباره به اینجا بیایم
چویا: قبول
از اینکه اینو گفت خوشحال شدم و Bوسه ای روی لب هاش گذاشتم
پارت: ۹۸
دازای: خوب، بزن بریم، هرکدوم کار خودمون رو انجام بدیم و شام رو درست کنیم!
چویا: آره! من میرم و مواد لازم رو آماده میکنم. امیدوارم چیزی رو فراموش نکنم!(خنده)
دازای: خنگ کوچولوی من
چویا رفت مواد لازمو بیاره و من روی صندلی نسشتم
چویا: همهچیز آمادهست! من برنج و ماهی رو درست میکنم، تو فقط باید سالاد رو درست کنی.
دازای: این که واسم چیزی نیست!.
چویا:(خنده) دازای اگه بد بشه میزنمت
دازای: باشه باشه
دازای: وااای! چقدر خوشمزه به نظر میرسه!
چویا: هوومم، گشنمه زود باش
دازای: چه خوبه که میتونیم زیر این آسمان پرستاره بنشینیم و همو بغل کنیم، به جرعت میتونم بگم بهترین حس دنیاس
چویا: آره، این لحظهها خیلی خاص هستن. دوست دارم این احساسات رو برای همیشه حفظ کنم.
دازای: چویا بیا بهن قول بدیم قولی بدیم سال دیگه هم با هم دوباره به اینجا بیایم
چویا: قبول
از اینکه اینو گفت خوشحال شدم و Bوسه ای روی لب هاش گذاشتم
- ۲.۰k
- ۲۰ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط