~love me right~
~love me right~
ep⇨15
♔بکهیون♔
چانیول درو برام باز کرد.همونجوری که تو فکر بودم پیاده شدم.باد موهامو تکون میداد.
سرم پایین بود.بقیه هم حال نداشتن.صدای پاشنه کفش یکی اومد.برگشتم به پشتم نگاه کردم.هانا آروم از پشتمون میومد.سرش پایین بود و بعضی مواقع سرشو میورد بالا و لوهانو نگاه میکرد.
سهون:چیزی شده؟
همه نگام کردن.
به لوهان نگاه کردم چشماش خمار بود.
آب دهنمو قورت دادم همونجوری که به لوهان نگاه میکردم گفتم-نه چیزی نشده
سوهو دستمو گرفتو کشوندتم سمت خونه.
لامپو روشن کردم'از پله ها رفتم بالا.
در اتاقمو بستم.داشتم دکمه لباسمو باز میکردم که چشمم به گوشواره هانا افتاد.
اتفاق امروز یادم اومد.(-چانیول بیخیاللللل پاک کن اون عکسو
چانیول:متاسفمممم لوهان یه چی تو دستش بود بهش زل زده بود.
با تعجب نگاش کردم.
-چی تو دستته.
سرشو اورد بالا&هوم؟؟؟؟.....آ....این؟
اومد سمتم دستمو گرفت.
چانیول اخم کرد:میخای عشقمو بدزدی
لوهان:تو عاشق فیک اکسویی ای نه؟
چانیول خندید:فنا مخ خوبی دارن.ولی حال میده یه شب با بک...
-هی خفه شووو
سهون:منحرف
کای:فنا منو غول فرض میکنن آخه من به کیونگسو چیکار دارم.اون همیشه با اون چشای...
دی او چپ چپ نگاش کرد.
کای:با اون چشمای رعناش منه باربیو نگاه میکنه.
سهون:یهت
-خوب لوهان دستم خشک شد.
دستمو باز کردو و یه لنگه گوشواره انداخت تو دستم
آب دهنشو قورت داد:انداخته تو حموم میشه بهش بدی
-بیخیاللللل
&قول میدم برات بستنی بگیرم.
-اوکی قول دادیا)
لباسمو در اوردم و یه تیشرت پوشیدم.
چانیول اومد تو
گوشواره رو از رو میز برداشتم
چان دستمو گرفت:کجا چراغا خاموشه
_الان میام
در اتاقو بستم، تکیه دادم بهش.
هانا همونجوری که تو فکر بود از پله ها اومد بالا.سرش پایین بود انگار اصلا تو باغ نیس.
بدون اینکه نیم نگاهی بهم بندازه از جلوم رد شد.دستشو گرفتم کشیدم.بنگ چسبید به دیوار
ترسید اومد جیغ بزنه جلوی دهنشو گرفتم.
با چشمای گرد شده نگام کرد.
گوشواره رو از توجیب شلوارم در اوردم.دستمو از روی دهنش برداشتم
آروم گفت:داری چیکار میکنی?
دستشو گرفتم و گوشواره رو گذاشتم تو دستش. ازش فاصله گرفتم و رفتم سمت اتاقم.کنار چانیول دراز کشیدم.
همش اون لحظه میومد تو ذهنم
چشامو بستم.آخه چرا داشتن همو میبوسیدن؟
#lovemeright
ep⇨15
♔بکهیون♔
چانیول درو برام باز کرد.همونجوری که تو فکر بودم پیاده شدم.باد موهامو تکون میداد.
سرم پایین بود.بقیه هم حال نداشتن.صدای پاشنه کفش یکی اومد.برگشتم به پشتم نگاه کردم.هانا آروم از پشتمون میومد.سرش پایین بود و بعضی مواقع سرشو میورد بالا و لوهانو نگاه میکرد.
سهون:چیزی شده؟
همه نگام کردن.
به لوهان نگاه کردم چشماش خمار بود.
آب دهنمو قورت دادم همونجوری که به لوهان نگاه میکردم گفتم-نه چیزی نشده
سوهو دستمو گرفتو کشوندتم سمت خونه.
لامپو روشن کردم'از پله ها رفتم بالا.
در اتاقمو بستم.داشتم دکمه لباسمو باز میکردم که چشمم به گوشواره هانا افتاد.
اتفاق امروز یادم اومد.(-چانیول بیخیاللللل پاک کن اون عکسو
چانیول:متاسفمممم لوهان یه چی تو دستش بود بهش زل زده بود.
با تعجب نگاش کردم.
-چی تو دستته.
سرشو اورد بالا&هوم؟؟؟؟.....آ....این؟
اومد سمتم دستمو گرفت.
چانیول اخم کرد:میخای عشقمو بدزدی
لوهان:تو عاشق فیک اکسویی ای نه؟
چانیول خندید:فنا مخ خوبی دارن.ولی حال میده یه شب با بک...
-هی خفه شووو
سهون:منحرف
کای:فنا منو غول فرض میکنن آخه من به کیونگسو چیکار دارم.اون همیشه با اون چشای...
دی او چپ چپ نگاش کرد.
کای:با اون چشمای رعناش منه باربیو نگاه میکنه.
سهون:یهت
-خوب لوهان دستم خشک شد.
دستمو باز کردو و یه لنگه گوشواره انداخت تو دستم
آب دهنشو قورت داد:انداخته تو حموم میشه بهش بدی
-بیخیاللللل
&قول میدم برات بستنی بگیرم.
-اوکی قول دادیا)
لباسمو در اوردم و یه تیشرت پوشیدم.
چانیول اومد تو
گوشواره رو از رو میز برداشتم
چان دستمو گرفت:کجا چراغا خاموشه
_الان میام
در اتاقو بستم، تکیه دادم بهش.
هانا همونجوری که تو فکر بود از پله ها اومد بالا.سرش پایین بود انگار اصلا تو باغ نیس.
بدون اینکه نیم نگاهی بهم بندازه از جلوم رد شد.دستشو گرفتم کشیدم.بنگ چسبید به دیوار
ترسید اومد جیغ بزنه جلوی دهنشو گرفتم.
با چشمای گرد شده نگام کرد.
گوشواره رو از توجیب شلوارم در اوردم.دستمو از روی دهنش برداشتم
آروم گفت:داری چیکار میکنی?
دستشو گرفتم و گوشواره رو گذاشتم تو دستش. ازش فاصله گرفتم و رفتم سمت اتاقم.کنار چانیول دراز کشیدم.
همش اون لحظه میومد تو ذهنم
چشامو بستم.آخه چرا داشتن همو میبوسیدن؟
#lovemeright
۷.۲k
۲۷ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.