دره ی خوشبختــــــــے♡
دره ی خوشبختــــــــے♡
《پارت ۲۲》
●𝕍𝕒𝕝𝕝𝕖𝕪 𝕠𝕗 𝕙𝕒𝕡𝕡𝕚𝕟𝕖𝕤𝕤♡
《ℙ𝕒𝕣𝕥 𝟚𝟚》
ساعت نزدیکای ۱ بود......تقریبا مست بودم.....ولی بازم می فهمیدم دارم چیکار می کنم......حواسم هم از یه طرف پیش جونگ کوک بود.....دو تا بطری سوجو کامل خورده بود اما انگار اصلا مست نبود ...داشت با لیوان سوجو بازی می کرد...انگار می خواست یه چیزی بگه ولی نمی تونست....
پرسیدم
+چیزی می خوای بگی؟
-ها؟
با گفتن این جمله نگاهشو از لیوان به من داد
+گفتم چیزی می خوای بگی؟
-نه
گفت نه ولی یه حسی بهم می گفت می خواد یه چیزی بگه.......
۱ مین گذشت که شروع کرد به حرف زدن
-راستش......ا/ت......می خواستم یه مشورتی ازت بگیرم
+بگو کمکت می کنم....
-راستش.......راستش......
+بگو راحت باش
-راستش.......جدیدا به یه دختر علاقه مندم
اینو که گفت انگار دنیا روی سرم خراب شد.....چرا باید از اینکه بفهمم یکی دیگه رو دوست داره ناراحت بشم....
خودمو جمع و جور کردم و گفتم
+اوووووو......جالب شد.....حالا این دختر خانم خوشبخت کیه که دل این پسر خوشتیپ ما رو برده؟
سعی کردم خودمو خوشحال نشون بدم
-حالا تو کاری نداشته باش که کیه......فقط می خوام بهم بگی چجوری بهش اعتراف کنم.....
+ای بابا......پسری به خوشگلی و خوشتیپی تو بدون حرف زدن هم دل دختره رو میبره
-حالا تو بگو چجوری بهش اعتراف کنم
+خب نگا کن.....اول از همه سعی کن دختره رو یه جا تنها گیر بیاری
دوم برای رفتن پیشش حسابی تیپ بزن....
-من همیشه خوشتیپم
+اعتماد به سقفت رو برم
-خب بقیش
+با یه دسته گل میری پیش دختره ، بعد اینجوری شروع می کنی
سینمو صاف کردم و صاف وایسادم بعد ادامه دادم:
+ببخشید......می تونم وقتتون رو بگیرم.....بعد با دیدن تیپت ۱۰۰ درصد میگه بله.......
-خب.....
+بعد گُلو میگیری جلوش و میگی.........سارانگه(دوستت دارم یا عاشقتم).........بعد اینجوری ادامه میدی.......اندازه ی یه دنیا دوستت دارم......بعد اینجا جمله اصلی رو میگی........با من قرار میذاری؟
بعدشم دختره تا ویندوزش بیاد بالا و بخواد جواب بده یه ۱۰ دیقه طول میکشه.....بعدشم که یا میگه آره یا میگه نه......همین و تمام....
-خب به نظرت آتیش بازی و اینجور چیزا موقع گفتن نیارم
+اون آتیش بازی و اون تشکیلات و اینا مال خواستگاریه......حالا تو فعلا برو ببین باهات قرار میذاره......خواستگاری پیشکشت
-خب بزار تمرین کنم......تو مثلا دختره باش
ته دلم آشوب بود اما مجبور بودم بخاطر اینکه جونگ کوک نفهمه عادی رفتار کنم
+خیلی خب باشه.....
-اهم.....اهم....(گَلو صاف کردن).........ببخشید خانم می تونم وقتتون رو بگیرم
با ناز گفتم
+بله
-من......دوستتون دارم......اندازه ی دنیا دوستتون دارم.....
بعد دستاشو حالتی که انگار گل دستشه گرفت جلومو ادامه داد
-با من قرار میذاری؟
براش یه ذره ناز کردم.......برای همین دستمو جلوی دهنم گرفتمو و بعد گفتم
+البته
گایز همه ی پارت توی این پست جا نشد.....برای ادامه پارت ۲۲ برید پست بعد
《پارت ۲۲》
●𝕍𝕒𝕝𝕝𝕖𝕪 𝕠𝕗 𝕙𝕒𝕡𝕡𝕚𝕟𝕖𝕤𝕤♡
《ℙ𝕒𝕣𝕥 𝟚𝟚》
ساعت نزدیکای ۱ بود......تقریبا مست بودم.....ولی بازم می فهمیدم دارم چیکار می کنم......حواسم هم از یه طرف پیش جونگ کوک بود.....دو تا بطری سوجو کامل خورده بود اما انگار اصلا مست نبود ...داشت با لیوان سوجو بازی می کرد...انگار می خواست یه چیزی بگه ولی نمی تونست....
پرسیدم
+چیزی می خوای بگی؟
-ها؟
با گفتن این جمله نگاهشو از لیوان به من داد
+گفتم چیزی می خوای بگی؟
-نه
گفت نه ولی یه حسی بهم می گفت می خواد یه چیزی بگه.......
۱ مین گذشت که شروع کرد به حرف زدن
-راستش......ا/ت......می خواستم یه مشورتی ازت بگیرم
+بگو کمکت می کنم....
-راستش.......راستش......
+بگو راحت باش
-راستش.......جدیدا به یه دختر علاقه مندم
اینو که گفت انگار دنیا روی سرم خراب شد.....چرا باید از اینکه بفهمم یکی دیگه رو دوست داره ناراحت بشم....
خودمو جمع و جور کردم و گفتم
+اوووووو......جالب شد.....حالا این دختر خانم خوشبخت کیه که دل این پسر خوشتیپ ما رو برده؟
سعی کردم خودمو خوشحال نشون بدم
-حالا تو کاری نداشته باش که کیه......فقط می خوام بهم بگی چجوری بهش اعتراف کنم.....
+ای بابا......پسری به خوشگلی و خوشتیپی تو بدون حرف زدن هم دل دختره رو میبره
-حالا تو بگو چجوری بهش اعتراف کنم
+خب نگا کن.....اول از همه سعی کن دختره رو یه جا تنها گیر بیاری
دوم برای رفتن پیشش حسابی تیپ بزن....
-من همیشه خوشتیپم
+اعتماد به سقفت رو برم
-خب بقیش
+با یه دسته گل میری پیش دختره ، بعد اینجوری شروع می کنی
سینمو صاف کردم و صاف وایسادم بعد ادامه دادم:
+ببخشید......می تونم وقتتون رو بگیرم.....بعد با دیدن تیپت ۱۰۰ درصد میگه بله.......
-خب.....
+بعد گُلو میگیری جلوش و میگی.........سارانگه(دوستت دارم یا عاشقتم).........بعد اینجوری ادامه میدی.......اندازه ی یه دنیا دوستت دارم......بعد اینجا جمله اصلی رو میگی........با من قرار میذاری؟
بعدشم دختره تا ویندوزش بیاد بالا و بخواد جواب بده یه ۱۰ دیقه طول میکشه.....بعدشم که یا میگه آره یا میگه نه......همین و تمام....
-خب به نظرت آتیش بازی و اینجور چیزا موقع گفتن نیارم
+اون آتیش بازی و اون تشکیلات و اینا مال خواستگاریه......حالا تو فعلا برو ببین باهات قرار میذاره......خواستگاری پیشکشت
-خب بزار تمرین کنم......تو مثلا دختره باش
ته دلم آشوب بود اما مجبور بودم بخاطر اینکه جونگ کوک نفهمه عادی رفتار کنم
+خیلی خب باشه.....
-اهم.....اهم....(گَلو صاف کردن).........ببخشید خانم می تونم وقتتون رو بگیرم
با ناز گفتم
+بله
-من......دوستتون دارم......اندازه ی دنیا دوستتون دارم.....
بعد دستاشو حالتی که انگار گل دستشه گرفت جلومو ادامه داد
-با من قرار میذاری؟
براش یه ذره ناز کردم.......برای همین دستمو جلوی دهنم گرفتمو و بعد گفتم
+البته
گایز همه ی پارت توی این پست جا نشد.....برای ادامه پارت ۲۲ برید پست بعد
۱۵۳.۶k
۰۸ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.