و پنج شنبه حرفی ندارد برای زدن
و پنج شنبه حرفی ندارد برای زدن
گریه میکند غزلی
در پیاده روی دفترم
که تا چندی دیگر
غریب خواهد ماند
غریب خواهد گریست تا ابد
چرا که متولد شده
در پنجشنبه ای که
تمام نگاهش غم است و غم
همیشه پنجشنبه حرفی نداشته برای زدن...!
گریه میکند غزلی
در پیاده روی دفترم
که تا چندی دیگر
غریب خواهد ماند
غریب خواهد گریست تا ابد
چرا که متولد شده
در پنجشنبه ای که
تمام نگاهش غم است و غم
همیشه پنجشنبه حرفی نداشته برای زدن...!
۱.۲k
۱۷ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.