"I fell in love with someone'' (P34)
"I fell in love with someone'' (P34)
رو زانوش بوسه ای گذاشتم..ولی تقلا کرد...
ا.ت : انگار از اتفاقات دیشب یادت نمیاد حالا واسه خودت ادای مهربون هارو میاری*سرد*
کوک : اشتباه میکنی فک نکن تورو بخشیدمت هنوز چند تنبیه دیگه هم داری*جدی،عصبی*
کوک بلند شد از اتاق رفت*
از زبان ا.ت :
آروم بلند شدم رفتم بیرون از اتاق...که با مادر کوک روبه رو شدم...
ا.ت : خانم ج...
*حرفش با سیلی که زد نصفه نیمه موند*
م کوک : دختره ی لعنتی باورم نمیشه با نامجون رابطه داری بعد میای به پسرم آسیب میزنی*داد*
همه ی حرف هاشو سریع از عصبانیت داشت میزد...م.گه آخه من چه گناهی کردم از این عمارت متنفرم...بغضم داشت میترکید..
رفتم به باغ عمارت یه جا نشستم فقط چشم هامو بستم بیخود از چشم هام اشک جاری میشد ا.ت تو نباید ببازی باید قوی باشی نباید جلو اونا خودتو ضعیف نشون بدی تا از شر این همه داد تهمت زدن خلاص بشی...آخه کی باید تو این عمارت بمونم...
از زبان کوک :
بعد از اینکه از عمارت رفتم بیرون گوشیم زنگ خورد دکمه پاسخ کشیدم صدای تهیونگ شنیدم...
تهیونگ : تو خونه قدیمی منتظرت هستم...
بعد از شنیدن این حرف متوجه شدم منظورش چیه گوشی قطع کردم سوار ماشینم شدم شروع به حرکت کردم...
بعد از حدود 40 دقیقه رسیدم وارد خونه هه شدم با جسم خواب...ادامه داره
رو زانوش بوسه ای گذاشتم..ولی تقلا کرد...
ا.ت : انگار از اتفاقات دیشب یادت نمیاد حالا واسه خودت ادای مهربون هارو میاری*سرد*
کوک : اشتباه میکنی فک نکن تورو بخشیدمت هنوز چند تنبیه دیگه هم داری*جدی،عصبی*
کوک بلند شد از اتاق رفت*
از زبان ا.ت :
آروم بلند شدم رفتم بیرون از اتاق...که با مادر کوک روبه رو شدم...
ا.ت : خانم ج...
*حرفش با سیلی که زد نصفه نیمه موند*
م کوک : دختره ی لعنتی باورم نمیشه با نامجون رابطه داری بعد میای به پسرم آسیب میزنی*داد*
همه ی حرف هاشو سریع از عصبانیت داشت میزد...م.گه آخه من چه گناهی کردم از این عمارت متنفرم...بغضم داشت میترکید..
رفتم به باغ عمارت یه جا نشستم فقط چشم هامو بستم بیخود از چشم هام اشک جاری میشد ا.ت تو نباید ببازی باید قوی باشی نباید جلو اونا خودتو ضعیف نشون بدی تا از شر این همه داد تهمت زدن خلاص بشی...آخه کی باید تو این عمارت بمونم...
از زبان کوک :
بعد از اینکه از عمارت رفتم بیرون گوشیم زنگ خورد دکمه پاسخ کشیدم صدای تهیونگ شنیدم...
تهیونگ : تو خونه قدیمی منتظرت هستم...
بعد از شنیدن این حرف متوجه شدم منظورش چیه گوشی قطع کردم سوار ماشینم شدم شروع به حرکت کردم...
بعد از حدود 40 دقیقه رسیدم وارد خونه هه شدم با جسم خواب...ادامه داره
۴۷.۳k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.