خودم بزرگت میکنم
خودم بزرگت میکنم
پارت :۱۲
ا.ت. نفسای داغشو میداد بیرون رگای گردنش زده بود بیرون ماشینم روشن کرد پاشو گذاشته بود روی گاز گاز میداد خیلیییی تند میرفتتت وایییی
منم داخل خودم جمع شده بودم بی صدا گریع میکردم رسیدیم عمارت
آمد درو باز کردو محکم دستمو گرفت برد داخل عمارت محکم پرتم کرد
کوک. از اتق بیرون نمیای فهمیدی ؟(داد)
ا.ت. ا....هم(ترسیده) 😭
داخل اتاق درو محکم بست آرایشم داخل صورتم پخش شده بود دیگه جرعت نکردم برم بیرون پس سر تخت پاهامو داخل خودم جمع کرد گریه میکرد که صدای شکستن آمد خیلی ترسیدم رفتم بیرون کوک داشت باتلای بزرگ ویسکی رو سر میکشید هنوز اخمش توهم بود وااییی تا منو دید اخمش بیشتر رفت توهم
کوک. مگه نگفتم میای بیرون هااااگورتو گم کن داخل اتاققق(عربده)
ا.ت. تمام ترس کل جونمو گرفته بود رفتم داخل اتاق گریه میکردم
صدای کوک آمد که داشت صدام میزد
کوک. ا.ت ا.تتت کدوم گورییی هااا
ا.ت. صدای پاهاش میومد که داشت به اتاق نزدیک میشد بیشتر داخل خودم جمع شدم یه دفعه درو باز کرد
کوک. چرا جوابمو نمیدی هااااا(داد)
امشب باید تنبیهشی وگرنه تو آدم بشو نیستی
ا.ت. داشت کمر بندشو باز میکرد آمد طرفم محکم داشت با کمر بند منو میزد
اخخخخ نزننننننن ترو خودت نزننن کوکککککک
ا.ت.دیگه نای حرف زدن نداشتم کل بدنم درد میکرد خودشم داشت تند تند نفس میکشید
کل بدنم درد میکرد
کوک.واییی امشب مال خودم میکنمت
ا.ت. نمیتونستم رد کنم حرفشو
آمد طرفم
آسمان رو داخل کامنت مینویسم شب اسماتو میزارم 😁😁
پارت :۱۲
ا.ت. نفسای داغشو میداد بیرون رگای گردنش زده بود بیرون ماشینم روشن کرد پاشو گذاشته بود روی گاز گاز میداد خیلیییی تند میرفتتت وایییی
منم داخل خودم جمع شده بودم بی صدا گریع میکردم رسیدیم عمارت
آمد درو باز کردو محکم دستمو گرفت برد داخل عمارت محکم پرتم کرد
کوک. از اتق بیرون نمیای فهمیدی ؟(داد)
ا.ت. ا....هم(ترسیده) 😭
داخل اتاق درو محکم بست آرایشم داخل صورتم پخش شده بود دیگه جرعت نکردم برم بیرون پس سر تخت پاهامو داخل خودم جمع کرد گریه میکرد که صدای شکستن آمد خیلی ترسیدم رفتم بیرون کوک داشت باتلای بزرگ ویسکی رو سر میکشید هنوز اخمش توهم بود وااییی تا منو دید اخمش بیشتر رفت توهم
کوک. مگه نگفتم میای بیرون هااااگورتو گم کن داخل اتاققق(عربده)
ا.ت. تمام ترس کل جونمو گرفته بود رفتم داخل اتاق گریه میکردم
صدای کوک آمد که داشت صدام میزد
کوک. ا.ت ا.تتت کدوم گورییی هااا
ا.ت. صدای پاهاش میومد که داشت به اتاق نزدیک میشد بیشتر داخل خودم جمع شدم یه دفعه درو باز کرد
کوک. چرا جوابمو نمیدی هااااا(داد)
امشب باید تنبیهشی وگرنه تو آدم بشو نیستی
ا.ت. داشت کمر بندشو باز میکرد آمد طرفم محکم داشت با کمر بند منو میزد
اخخخخ نزننننننن ترو خودت نزننن کوکککککک
ا.ت.دیگه نای حرف زدن نداشتم کل بدنم درد میکرد خودشم داشت تند تند نفس میکشید
کل بدنم درد میکرد
کوک.واییی امشب مال خودم میکنمت
ا.ت. نمیتونستم رد کنم حرفشو
آمد طرفم
آسمان رو داخل کامنت مینویسم شب اسماتو میزارم 😁😁
۱۳.۸k
۲۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.