part96
#part96
سرشوتکون دادکه رفتیم یه گوشه سره یه میز نشستیم بازم نگاهای زیادیوروخودمحس میکردم ولی توجهی بهشون نکردم_تومطمئنی میخوای این کارو بکنی+آره بچهاامادن_اره+هروقت شمعاروفوت کردبگوبیان_اوکی مهمونی داشت به اخراش میرسیدکلی رقصیدنوخندیدن دریغ از اینکه این آخرین خندهاشونه کیکواوردنوباکلی مسخره بازی بلاخره شمعاروفوت کردکه صدایه تیراندازی امدکلتموازکمرم دراوردمورفتم طرفشون+اوناماله خدمن فقط هوامو داشته باشین بقیه بابادیگاردادرگیربودن بابام زرنگ بودهمیشه اسلحش همراهش بودمهمونی بهم ریخته بود همه داشتن فرارمیکردن بقیه برام مهم نبودن باهاشون کاری نداشتم فلافقط بابام وزنش مهم بود داشت ازخدشون دفاع میکردپشت یه میرقایم شده بودازپشتشون امدمواسلحموگذاشتم رویه سرش+دستاتوببربالاواسلحتوبنداز دختره یه جیغ کشیدکه دستاشوبردبالاو انداختش آروم آروم برگشت طرفم ازتعجب خشکش زدباورش نمیشدکه من این کارو بکنم+چراخشکت زده منکه گفتم من دیگه اوپسربچه ضعیف نیستم_باورم نمیشه انقدعوضی شده باشی که بخوای منوبکشی مگه تو وقتی داشتی مامانموعشقمومیکشتی به اینافکرنکرده بودی+توقضیه مادرتومیدونستی؟+آره میدونستم وقتی داشتی دستورکشتنشونو میدادی من ازترس اینکه بفهمی تواتاقت دارم بازی میکنم توکمدت قایم شده بودم ولی نترس به کسی نگفتم ولی اگه دنیل بفهمه خودش کارتویکسره میکنه میدونی دیگه آخه پدرومادرش بهخاطرتومردن_چی ازجون من میخوای ها+خوده زندگیتو الی:داری چیکارمیکنی اونپدرته میفهمی سریع برگشتمویه تیرموحرومش کردم که نقش زمین شد_داری چه غلطی میکنیییی نشست رویه زمینوسرهخونیشوبغل گرفتوگریه میکردباورم نمیشدحتی وقت مرگ مادرمم گریه نکرد هه+الان میتونی حس منودرک کنی مگه ن توحداقل یه جنازه داری که بالاسرش گریه کنی ولی من رویه اون ابای لعنتی یک ماه دنبال جنازش بودم ولی هیچوقت پیداش نکردم_دهنتوببندپسریه احمق خفه شوحرومزاده کاش هیچوقت نمیزاشتم به دنیابیای منوبکش اگه فکرمیکنی اینجوری اروم میشی اگه فکرمیکنی من مجبورش کردم که بره منو بکش پس چرامعطلی اسلحروگذاشتم رویه سرش دستم برایه اولین بارلرزیدیه لحظه پشیمون شدم+دلم میخواست همین امشب بکشمت ولی الان که فکرمیکنم به نظرم مرگ همین دختره برای عذاب دادنت کافیه ازاین شب به بعددیگه چوقت جلوراهم سبزنشوچون دفعه دیگه قول نمیدم ازت بگذرم اسلحموازروسرش برداشتموبه طرف درراه افتادم همه بادیگارداش مرده بودن_چیشدپس چرانکشتیش +بایدبهت حساب پس بدم؟_ن دوست نداری نگو+افرادوجمع کن برگردون انباربرامنم یه بلیط بگیرمیخوام چندروزی نباشم_اوکی
سرشوتکون دادکه رفتیم یه گوشه سره یه میز نشستیم بازم نگاهای زیادیوروخودمحس میکردم ولی توجهی بهشون نکردم_تومطمئنی میخوای این کارو بکنی+آره بچهاامادن_اره+هروقت شمعاروفوت کردبگوبیان_اوکی مهمونی داشت به اخراش میرسیدکلی رقصیدنوخندیدن دریغ از اینکه این آخرین خندهاشونه کیکواوردنوباکلی مسخره بازی بلاخره شمعاروفوت کردکه صدایه تیراندازی امدکلتموازکمرم دراوردمورفتم طرفشون+اوناماله خدمن فقط هوامو داشته باشین بقیه بابادیگاردادرگیربودن بابام زرنگ بودهمیشه اسلحش همراهش بودمهمونی بهم ریخته بود همه داشتن فرارمیکردن بقیه برام مهم نبودن باهاشون کاری نداشتم فلافقط بابام وزنش مهم بود داشت ازخدشون دفاع میکردپشت یه میرقایم شده بودازپشتشون امدمواسلحموگذاشتم رویه سرش+دستاتوببربالاواسلحتوبنداز دختره یه جیغ کشیدکه دستاشوبردبالاو انداختش آروم آروم برگشت طرفم ازتعجب خشکش زدباورش نمیشدکه من این کارو بکنم+چراخشکت زده منکه گفتم من دیگه اوپسربچه ضعیف نیستم_باورم نمیشه انقدعوضی شده باشی که بخوای منوبکشی مگه تو وقتی داشتی مامانموعشقمومیکشتی به اینافکرنکرده بودی+توقضیه مادرتومیدونستی؟+آره میدونستم وقتی داشتی دستورکشتنشونو میدادی من ازترس اینکه بفهمی تواتاقت دارم بازی میکنم توکمدت قایم شده بودم ولی نترس به کسی نگفتم ولی اگه دنیل بفهمه خودش کارتویکسره میکنه میدونی دیگه آخه پدرومادرش بهخاطرتومردن_چی ازجون من میخوای ها+خوده زندگیتو الی:داری چیکارمیکنی اونپدرته میفهمی سریع برگشتمویه تیرموحرومش کردم که نقش زمین شد_داری چه غلطی میکنیییی نشست رویه زمینوسرهخونیشوبغل گرفتوگریه میکردباورم نمیشدحتی وقت مرگ مادرمم گریه نکرد هه+الان میتونی حس منودرک کنی مگه ن توحداقل یه جنازه داری که بالاسرش گریه کنی ولی من رویه اون ابای لعنتی یک ماه دنبال جنازش بودم ولی هیچوقت پیداش نکردم_دهنتوببندپسریه احمق خفه شوحرومزاده کاش هیچوقت نمیزاشتم به دنیابیای منوبکش اگه فکرمیکنی اینجوری اروم میشی اگه فکرمیکنی من مجبورش کردم که بره منو بکش پس چرامعطلی اسلحروگذاشتم رویه سرش دستم برایه اولین بارلرزیدیه لحظه پشیمون شدم+دلم میخواست همین امشب بکشمت ولی الان که فکرمیکنم به نظرم مرگ همین دختره برای عذاب دادنت کافیه ازاین شب به بعددیگه چوقت جلوراهم سبزنشوچون دفعه دیگه قول نمیدم ازت بگذرم اسلحموازروسرش برداشتموبه طرف درراه افتادم همه بادیگارداش مرده بودن_چیشدپس چرانکشتیش +بایدبهت حساب پس بدم؟_ن دوست نداری نگو+افرادوجمع کن برگردون انباربرامنم یه بلیط بگیرمیخوام چندروزی نباشم_اوکی
۵.۷k
۲۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.