ماه زیبای من

ماه زیبای من
پارت ششم
___________________
ویو ا.ت
پرش زمانی به صبح
از خواب بلند شدم دیدم جیهوپ کنارم نیست رفتم داخل اتاقم کار های لازم رو کردم و رفتم پایین
+هیونگگ ...جیهوپپ!!
+باز کسی نیست
داشتم. میرفتم داخل آشپزخونه که یه نامه رو اپن دیدم
*سلام ا.ت من و یونگی بیرونیم ...و اینکه برای مسابقت حتما میایم فقط ساعت رو برامون اس ام اس کن که بدونیم کی بیایم ....دوست دارم کوچولو !*
نگاهی به گوشیم کردم ساعت مسابقه با مکانش برام دوباره ارسال شده بود همون رو برای جیهوپ و یونگی فرستادم
نشستم یکم صبحانه خوردم رفتم تو حیاط دیدم ماشینم رسیده
یکم هم بیرون و داخل ماشین رو تمیز کردم و لباس هام رو عوض کردم سوار ماشین شدم و سمت مکان مسابقه حرکت کردم هنوز چند ساعت مونده بود ولی رفتم که یکم تمرین کنم
بعد از یک ساعت رسیدم فقط سه نفر داخل پیست مسابقه بودن که داشتن وسایل رو مرتب میکردن ماشین رو وسط خط پیست مسابقه پارک کردم و پیاده شدم چشمم خورد به یه نفر که روی صندلی تماشا چی ها نشسته بود اهمیتی ندادم رفتم تو جایگاه مخصوص خودم و وسایلم رو گذاشتم داشتم بیرون میامدم که ... یکنفر جلوم سبز شد
+بفرمایید ؟!
مرده اصلا حرف نمی‌زد فقط داشت بهم نگاه میکرد ماسک و کلاه کپ هم داشت این منو بیشتر می ترسوند
+میشه ...حرف بزنید
کلاهش و با ماسکش در آورد
+باز تو !
_اومدم مسابقه .........(این چند نقطه رو در آینده میفهمید چی هست ) ایندم رو ببینم ....مشکلیه؟!
+آره مشکل داره ...یک من هیچی تو نیستم ...دوما کی بهت اجازه داد بیا اینجا
جین مچ دو تا دستام رو با یکی از دست هاش گرفت
+ولم کن مردیکه ...
_خفه شو
+میشه بگی چی ازم میخوای ؟!
_میدونی برادر جونت چیکارس ؟!
+جیهوپ؟!
_اره جیهوپ
+نه ...مگه جیهوپ چیکارس ؟!
جین دستام رو بالا سرم نگه داشت و پشتم رو کوبوند به دیوار سرش سه میلی متر باهام فاصله داشت
نگاهی به لب های دخترک کرد و یه نیشخند زد ...سرش رو تو گر،دن دختر فرو برد و یه م،ک ریز از گر،دنش زد
+عاااا (ن،ا،ل،ه خیلی ریز)
_هه...داداش گلت ...
#یونگی:تو اینجا چه غلطی می‌کنی ...جین !!!
جین باز هم ولم نکرد همینجوری که با من بود داشت با یونگی حرف میزد
_تو همه جا باید باشی !
#نه ‌‌‌...من جاهایی هستم که ا.ت در خطره ...می‌دونی چیکار می‌کنم ؟! ...اون کسی که برای ا.ت خطر ایجاد کرده و میکشم ...درست مثل تو که قراره بمیری
یونگی همین حرف رو زد اومد سمت جین که ...
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIN#fake
دیدگاه ها (۷)

ماه زیبای من پارت هفتم _______________ویو ا.ت یونگی همین حرف...

ماه زیبای من پارت هشتم _______________ویو ا.تبا چیزی که دیدم...

ماه زیبای من پارت پنجم _____________ویو ا.تسریع رفتم سمت اتا...

ماه زیبای من پارت چهارم _____________ویو ا.ت دست یکی رو روی ...

ویو ا،ت صبح از خواب پاشدم رفتم دست و صورتمو شستم کارای لازم ...

پارت 10 بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خ...

پارت ۳۴ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط