پارت بیست شیشم برایه من وتو این اخرش نیست
#پارت بیست شیشم #برایه من وتو این اخرش نیست
سهون دست از مارک کردنش برداشت...
سرشو بلند کرد به لوهان نگاه کرد...
چشماش بسته بود اروم بود...
سهون تعجب کرد فقط به صورت لو خیره نگاه کرد...
لوهان هنوزم اروم بود...
اروم نفس میکشید...
سهون صورتشو نزدیک اورد اروم لباشو رولبایه لو گذاشت...
اولش هیچ حرکتی نبود...
اما لبایه سهون اروم حرکت کردن...
اروم فقط حرکت بود کم کم مکیدن شد..
لب پایینی لو رو داخل دهنش کشید گاز ارومی گرفت...
لوهان ناخوداگاه دهنشو باز کرد زبون سهون وارد دهنش شد...
همه قسمتاشو مزه کرد ...وقتی حس کرد لو نفس کم اورده ازش جدا شد...
نفس نفس میزد... اروم چشماشو باز کرد...سهون به اون تیله هایه قهوه ای خیره شد... حس میکرد اون چشما دارن وجودشو نابود میکنن...
نگاهشو گرفت دهنشو سمت گوشش برد
-غذا بخور،دارو هاتم باید بخوری نمیخوام ضعیف بشی ،باشه؟
لحنش اروم بود هیچ تمسخری نداشت...
لوهان انگار مسخ شده باشه سرشو تکون داد باعث شد صورتش به صورت سهون کشیده بشه...
سهونی اهی بی صدا کشید غلت زد سره لوهانو روسینش گذاشت...
لو باشنیدن صدایه قلبش تعجب کرد...
فک میکرد خوناشاما قلبشون کار نمیکنه چون اونا مردن...
اما صدایه تپش اروم که زیره گوشش بود باعث شد خواب الود بشه...
دست سهون رو کمرش میچرخید...
سهرن میدونست که کمرش به تخت برخورده واز اینکه این باعث دردش شده از خودش متنفر بود...
لوهان دستشو رو سینه برهنش گذاشت مشت کرد...
چشماش کم کم بسته شدن...
اروم خوابید...
اداامه دارد.......
سهون دست از مارک کردنش برداشت...
سرشو بلند کرد به لوهان نگاه کرد...
چشماش بسته بود اروم بود...
سهون تعجب کرد فقط به صورت لو خیره نگاه کرد...
لوهان هنوزم اروم بود...
اروم نفس میکشید...
سهون صورتشو نزدیک اورد اروم لباشو رولبایه لو گذاشت...
اولش هیچ حرکتی نبود...
اما لبایه سهون اروم حرکت کردن...
اروم فقط حرکت بود کم کم مکیدن شد..
لب پایینی لو رو داخل دهنش کشید گاز ارومی گرفت...
لوهان ناخوداگاه دهنشو باز کرد زبون سهون وارد دهنش شد...
همه قسمتاشو مزه کرد ...وقتی حس کرد لو نفس کم اورده ازش جدا شد...
نفس نفس میزد... اروم چشماشو باز کرد...سهون به اون تیله هایه قهوه ای خیره شد... حس میکرد اون چشما دارن وجودشو نابود میکنن...
نگاهشو گرفت دهنشو سمت گوشش برد
-غذا بخور،دارو هاتم باید بخوری نمیخوام ضعیف بشی ،باشه؟
لحنش اروم بود هیچ تمسخری نداشت...
لوهان انگار مسخ شده باشه سرشو تکون داد باعث شد صورتش به صورت سهون کشیده بشه...
سهونی اهی بی صدا کشید غلت زد سره لوهانو روسینش گذاشت...
لو باشنیدن صدایه قلبش تعجب کرد...
فک میکرد خوناشاما قلبشون کار نمیکنه چون اونا مردن...
اما صدایه تپش اروم که زیره گوشش بود باعث شد خواب الود بشه...
دست سهون رو کمرش میچرخید...
سهرن میدونست که کمرش به تخت برخورده واز اینکه این باعث دردش شده از خودش متنفر بود...
لوهان دستشو رو سینه برهنش گذاشت مشت کرد...
چشماش کم کم بسته شدن...
اروم خوابید...
اداامه دارد.......
۵۷.۱k
۲۸ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.