شوگا ویو.
شوگا ویو.
با لوکیشن میتونستم ا.ت رو پیدا کنم سریع گوشیمو در اوردم و دیدم که کجاست .
خیلی سریع خونه رو ترک کردم و دوتا بادیگارد همرا خودم بردم سوار ماشین شدم و راننده منو رسوند دم در دانشگاه لامصب
رفتم داخل دانشگاه همه ی نگاها روی من بود رفتم داخل دفتر مدیرشون و زدم تو دهن مدیر
شوگا. ا.ت کجاست حروم زاده؟(داد)
مدیر ه. ا...اقای مین؟
ا...ام..اما شما با ا.ت چیکار دارین
شوگا. به تو هیچ ربطی نداره فقط بگو این دختره هرزه کجاست
ا.ت. تو کلاسشه انتهای راه رو سمت چپ.
از دفتر رفتم بیرون و رفتم تو کلاس ا.ت که دیدم ا.ت اونجا نشسته و داره با یه پسره صحبت میکنه
رفتم پیششون و مشتمو زدم وسط سر پسره که بیهوش شد
ا.ت ویو
داشتم با چان صحبت میکردم که یهو افتاد رو زمین که با چهره ی عصبی ارباب مین مواجعه شدم چشمام گرد شده بود و زبونم قفل شده بود تنم به لرزش اومد که تاحالا اون ترس رو نداشتم
یهو ارباب موهامو گرفت تو دستش و از رو زمین منو کشان کشان جلوی همه بچه ها برد تو ماشین داشتم عر میزدم که ولم کنه ولی ولم نمیکرد حتی کیفم رو هم نگرفته بودم تو ماشین پیشم نشسته بود و دستم رو محکم گرفته بود تو دستش دستم رو نمیتونستم تکون بدم
شوگا. بزار خونه برسیم با تو نایون من کار دارم
ا.ت. ارباب غلط کردم منو ببخشین تورو خدا
شوگا. خفه شوووو(داد)
ا.ت. .......
شوگا. فکر کردی خیلی زرنگی هرزه(داد)
...پرش زمانی به خونه رفتن
رفته بودیم داخل خونه ارباب قبل از اینکه بره تو اتاق دسته منو نایون رو گرفت و برد تو زیر زمین منو تنه یه چوب بست و نایون رو به صندلی
من که فقط گریه میکردم ولی نایون فقط خواهش میکرد
ن. ارباب تورو خدا ما گوه خوردیم ولمون کنین ازتون خواهش کردم.
ارباب اصلا به حرف های نایون گوش نمیداد و شلاق رو از تو کشو در اورد
شوگا. یه ضربه به تو میزنم یه ضربه به تو تا دیگه این غلط رو نکنین و اگه نشمارین اکاری میکنم صدای سگ بدین فهمیدین؟
ا.ت. بله(گریه)
نایون. چشم
ا.ت. یککککک(گریه بی صدا)
نایون. دووووو
جیا ویو
با این کاری که کردم اون هرزه ها دیگه هیچ ارزشی واسه ارباب ندارن فقط خودم میمونم و ارباب جونم یه زندگی راحت با یه بچه
این کلفت ها هم هرکاری که بگم انجام میدن .
....
بعد از ساعت ها بعد
(ساعت ۱۰ شب)
ا.ت ویو
وقتی بهوش اومدم تو اتاقم بودم که ارباب بالای سرم بود تنم خیلی درد میکرد نمیتونستم از جام تکون بخورم
و...
با لوکیشن میتونستم ا.ت رو پیدا کنم سریع گوشیمو در اوردم و دیدم که کجاست .
خیلی سریع خونه رو ترک کردم و دوتا بادیگارد همرا خودم بردم سوار ماشین شدم و راننده منو رسوند دم در دانشگاه لامصب
رفتم داخل دانشگاه همه ی نگاها روی من بود رفتم داخل دفتر مدیرشون و زدم تو دهن مدیر
شوگا. ا.ت کجاست حروم زاده؟(داد)
مدیر ه. ا...اقای مین؟
ا...ام..اما شما با ا.ت چیکار دارین
شوگا. به تو هیچ ربطی نداره فقط بگو این دختره هرزه کجاست
ا.ت. تو کلاسشه انتهای راه رو سمت چپ.
از دفتر رفتم بیرون و رفتم تو کلاس ا.ت که دیدم ا.ت اونجا نشسته و داره با یه پسره صحبت میکنه
رفتم پیششون و مشتمو زدم وسط سر پسره که بیهوش شد
ا.ت ویو
داشتم با چان صحبت میکردم که یهو افتاد رو زمین که با چهره ی عصبی ارباب مین مواجعه شدم چشمام گرد شده بود و زبونم قفل شده بود تنم به لرزش اومد که تاحالا اون ترس رو نداشتم
یهو ارباب موهامو گرفت تو دستش و از رو زمین منو کشان کشان جلوی همه بچه ها برد تو ماشین داشتم عر میزدم که ولم کنه ولی ولم نمیکرد حتی کیفم رو هم نگرفته بودم تو ماشین پیشم نشسته بود و دستم رو محکم گرفته بود تو دستش دستم رو نمیتونستم تکون بدم
شوگا. بزار خونه برسیم با تو نایون من کار دارم
ا.ت. ارباب غلط کردم منو ببخشین تورو خدا
شوگا. خفه شوووو(داد)
ا.ت. .......
شوگا. فکر کردی خیلی زرنگی هرزه(داد)
...پرش زمانی به خونه رفتن
رفته بودیم داخل خونه ارباب قبل از اینکه بره تو اتاق دسته منو نایون رو گرفت و برد تو زیر زمین منو تنه یه چوب بست و نایون رو به صندلی
من که فقط گریه میکردم ولی نایون فقط خواهش میکرد
ن. ارباب تورو خدا ما گوه خوردیم ولمون کنین ازتون خواهش کردم.
ارباب اصلا به حرف های نایون گوش نمیداد و شلاق رو از تو کشو در اورد
شوگا. یه ضربه به تو میزنم یه ضربه به تو تا دیگه این غلط رو نکنین و اگه نشمارین اکاری میکنم صدای سگ بدین فهمیدین؟
ا.ت. بله(گریه)
نایون. چشم
ا.ت. یککککک(گریه بی صدا)
نایون. دووووو
جیا ویو
با این کاری که کردم اون هرزه ها دیگه هیچ ارزشی واسه ارباب ندارن فقط خودم میمونم و ارباب جونم یه زندگی راحت با یه بچه
این کلفت ها هم هرکاری که بگم انجام میدن .
....
بعد از ساعت ها بعد
(ساعت ۱۰ شب)
ا.ت ویو
وقتی بهوش اومدم تو اتاقم بودم که ارباب بالای سرم بود تنم خیلی درد میکرد نمیتونستم از جام تکون بخورم
و...
۳.۶k
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.