Part 13 •~>
Part 13 •~>
میخواستم ادامه بدم که بغل لبو بوسید
( ههههههه چیه ها چی فکر کردید منحرفاا) تو شک رفتم بعد سرشو اورد بالا
_ میخوام برم باشگاه میای باهام
+ عه اهم چیزه باید برم یه دوش بگیرم بعد میام
_ اوکی پس من میرم اونجا منتظرتم
+ باش
کارامو کردم یه کراپ بدون اسین جذب قرمز با شلوارک مشکی بپوشیدم رفتم از اونجایی که باشگاه بغل خونمون بود راحت بودم
وارد باشگاه شدم کوکو دیدم داره وزنه بلند میکنه وقتی منو دید خندید وزنرو ول کرد و بلند شد منم با خنده رفتم پیشش
+ هلووووووو
_ های بیب این چه تیپیه الان بجای ورزش باید مواظب تو باشم یه وقت ندزدنت
+ ایی مسخرععع
داشتیم میخندیدیم که یهو این هانای مگس عین پشه مزاحم شد ( حال کردید هانای مگس عین پشه ) ( هانا رو با # نشون میدما )
# اوووو عشقممم کوکیییی
_ باز این اومد
چی این دختره میمون الان به کوک گف عشقم الان بغلش کرددددددد من فقط نفس عمیق میکشم اوووههه
_ هانا هزار بار گفتم به من نگو عشقم من ازت اصلا خوشم نمیاد اصلا انقدرم به من نچسب
+ کوک چطپره باشگاه و ول کنیم برمی سینما چطوره هوم ؟
_ ایده خوبی بود بیب
# چی بیب سینما شما دوتاااا عمرااااا
+ فضولی عزیزم
_ خب دیگه بریم بیبی
# بریم عشقم
_ هانا لطفا خودگیرتو از برق بکش بیرون
کوک اومد دستمو گرف برد بیرون
_ ببخشید اینطوری شد این مگسم مثل اینکه اومده باشگاه اینجا
+ هی بیخیال نیازی نیس همه چی رو به من بگی
_ خیلیم نیازه
دیگه خفه شدم :)
+ اوکی حالا بدو بریم خونه
_ اوکی
رفتیم خونه ساعت حدودای 6 بود که قرار شد حاضر شیم بریم سینما که دیدیم طوفان شد
$ یورا بیا بزن اخبار
+ اوکی
رفتم زدم اخبار علام کرد به علت شدت طوفان سینما ها شهر بازی و رستوران ها تا اعطلاع ثانوی تعطیل است
+ اوه شت این که بد شدددددد
& بچه ها منو مامانتون میریم خونه عمتون چون حالش خوب نیس باید ببریمش بیمارستان
_ اوه شت میخواین ماهم بیایم ؟
$ نه پسرم شما دوتا بمونید خونه تا ما بیایم
+ مامان بابا توروخدا مواطب باشیدا طوفان شدبده خیلیم شدیده
$ اوکی هانی بای
تا مامانو بابا رفتن کوک ..
میخواستم ادامه بدم که بغل لبو بوسید
( ههههههه چیه ها چی فکر کردید منحرفاا) تو شک رفتم بعد سرشو اورد بالا
_ میخوام برم باشگاه میای باهام
+ عه اهم چیزه باید برم یه دوش بگیرم بعد میام
_ اوکی پس من میرم اونجا منتظرتم
+ باش
کارامو کردم یه کراپ بدون اسین جذب قرمز با شلوارک مشکی بپوشیدم رفتم از اونجایی که باشگاه بغل خونمون بود راحت بودم
وارد باشگاه شدم کوکو دیدم داره وزنه بلند میکنه وقتی منو دید خندید وزنرو ول کرد و بلند شد منم با خنده رفتم پیشش
+ هلووووووو
_ های بیب این چه تیپیه الان بجای ورزش باید مواظب تو باشم یه وقت ندزدنت
+ ایی مسخرععع
داشتیم میخندیدیم که یهو این هانای مگس عین پشه مزاحم شد ( حال کردید هانای مگس عین پشه ) ( هانا رو با # نشون میدما )
# اوووو عشقممم کوکیییی
_ باز این اومد
چی این دختره میمون الان به کوک گف عشقم الان بغلش کرددددددد من فقط نفس عمیق میکشم اوووههه
_ هانا هزار بار گفتم به من نگو عشقم من ازت اصلا خوشم نمیاد اصلا انقدرم به من نچسب
+ کوک چطپره باشگاه و ول کنیم برمی سینما چطوره هوم ؟
_ ایده خوبی بود بیب
# چی بیب سینما شما دوتاااا عمرااااا
+ فضولی عزیزم
_ خب دیگه بریم بیبی
# بریم عشقم
_ هانا لطفا خودگیرتو از برق بکش بیرون
کوک اومد دستمو گرف برد بیرون
_ ببخشید اینطوری شد این مگسم مثل اینکه اومده باشگاه اینجا
+ هی بیخیال نیازی نیس همه چی رو به من بگی
_ خیلیم نیازه
دیگه خفه شدم :)
+ اوکی حالا بدو بریم خونه
_ اوکی
رفتیم خونه ساعت حدودای 6 بود که قرار شد حاضر شیم بریم سینما که دیدیم طوفان شد
$ یورا بیا بزن اخبار
+ اوکی
رفتم زدم اخبار علام کرد به علت شدت طوفان سینما ها شهر بازی و رستوران ها تا اعطلاع ثانوی تعطیل است
+ اوه شت این که بد شدددددد
& بچه ها منو مامانتون میریم خونه عمتون چون حالش خوب نیس باید ببریمش بیمارستان
_ اوه شت میخواین ماهم بیایم ؟
$ نه پسرم شما دوتا بمونید خونه تا ما بیایم
+ مامان بابا توروخدا مواطب باشیدا طوفان شدبده خیلیم شدیده
$ اوکی هانی بای
تا مامانو بابا رفتن کوک ..
۷.۶k
۲۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.