ادامه ی پارت۱۱
ادامهی پارت۱۱
_ اون روز دیدی منو هانا همو بوسیدیم نقشه خود هانا بود خودش اومد جلو بعدم که من با جیمین دیدمت قاطی کردم شب اونطوری کردم اصلا کارم درست نبود میدونم و معذرت میخوام
امروز هم که اومدی من پیش هانا نبودم پیش تهیونگ بودم که البت هانا هم بود ولی باور کن من نمیدونستم تو این صب میای فکر میکردم ظهر میای برا همون برنامه رو خودم انداختم واسه صبح
اون عکسارو هم هانا پاره پوره کرده بود دوروز بعد اینکه تورفتی اومد خونه تو اتاقم گف دوسم داره ولی منم گفتم دوسش ندارم و فک کرد همه اینا سر توعه شروع کرد چرت و پرت گفتن و رفت عکسارو ور داشت و پاره کرد البت منم حسابشو رسیدم این بود کل ماجرا اگ چیزی رو جا انداختم بهم بگو
دهنم باز مونده بود من چی فک کردم چی بود وای خدا چقدر من خرم گریم گرف
_ هی هیهی نگفتم که گریه کنی اییی بیبی اروم باششش
+ من چقدر خرم اخه هق .. خیلی خرم .. من چی فک کردم ولی اصل داستان چی بودددد ببخشید کوکی
_ اییی بیب اوکی بسته دیگه اروم باش هیششش
ویو کوک:
همه داستانو براش گفتم دیدم زد زیر گریه قلبم واقعا تاقت گریه هاشو ندارهعع فک کنم یه سالی میشه فهمیدم دوسش دارم سرشوگرفتم و گذاشتم رو سینم موهاشو نوازش میکردم
تا یه چند دقیقه ای تو همون حالت بودیم که دیدم خوابه گذاشتمش رو پتو رو گشیدم روش اومدم برم یهو دستمو گرف
+ میشه نری
_ اما باید بخوابی
+ تو این چند وقت همیشه یکی کنارم خوابیده بود میشع کنارم بخوابی
_ مطمئنی ؟
_ اون روز دیدی منو هانا همو بوسیدیم نقشه خود هانا بود خودش اومد جلو بعدم که من با جیمین دیدمت قاطی کردم شب اونطوری کردم اصلا کارم درست نبود میدونم و معذرت میخوام
امروز هم که اومدی من پیش هانا نبودم پیش تهیونگ بودم که البت هانا هم بود ولی باور کن من نمیدونستم تو این صب میای فکر میکردم ظهر میای برا همون برنامه رو خودم انداختم واسه صبح
اون عکسارو هم هانا پاره پوره کرده بود دوروز بعد اینکه تورفتی اومد خونه تو اتاقم گف دوسم داره ولی منم گفتم دوسش ندارم و فک کرد همه اینا سر توعه شروع کرد چرت و پرت گفتن و رفت عکسارو ور داشت و پاره کرد البت منم حسابشو رسیدم این بود کل ماجرا اگ چیزی رو جا انداختم بهم بگو
دهنم باز مونده بود من چی فک کردم چی بود وای خدا چقدر من خرم گریم گرف
_ هی هیهی نگفتم که گریه کنی اییی بیبی اروم باششش
+ من چقدر خرم اخه هق .. خیلی خرم .. من چی فک کردم ولی اصل داستان چی بودددد ببخشید کوکی
_ اییی بیب اوکی بسته دیگه اروم باش هیششش
ویو کوک:
همه داستانو براش گفتم دیدم زد زیر گریه قلبم واقعا تاقت گریه هاشو ندارهعع فک کنم یه سالی میشه فهمیدم دوسش دارم سرشوگرفتم و گذاشتم رو سینم موهاشو نوازش میکردم
تا یه چند دقیقه ای تو همون حالت بودیم که دیدم خوابه گذاشتمش رو پتو رو گشیدم روش اومدم برم یهو دستمو گرف
+ میشه نری
_ اما باید بخوابی
+ تو این چند وقت همیشه یکی کنارم خوابیده بود میشع کنارم بخوابی
_ مطمئنی ؟
۶.۹k
۱۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.