با چشم هایت حرف دارم می خواهم ناگفته های بسیاری را برایت

.با چشم هایت حرف دارم می خواهم ناگفته های بسیاری را برایت بگویم از بهار، از بغض های نبودنت، از نامه های چشمانم،که همیشه بی جواب ماند باور نمی کنی!؟ تمام این روزها با لبخندت آفتابی بود اما دلتنگی آغوشت،رهایم نمی کند... .
#سیدعلی_صالحی
دیدگاه ها (۱)

عاشقت بودم ولی ناجور سوزاندی مرا نقره داغش میکنم دل را اگر،ی...

حال ویران شده را زلـــــــــزله باعث شده است.... تـــ✰ــو بخ...

تو محالی همانقدر محال که اجابت نفرین های مادرم ...

ساعت خانه ی ما فصل نمی شناسد تو که می آیی جلو می رود تو که م...

لطفا به بندِ اولِ سبابه ات بگو کمی حوصله اش بیشتر شود تا حضو...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط