~~~فیک ھمسر مخفی~~~
فصل دوم
پارت : ۲۳
همونطور که به سمتم میومد با شهوت لب زد :
_وای وای ا.ت اوف..خوشگله
نمیدونی....تو این چند ماه..چقد دل دل میزد که ی بار دیگ تورو تو خودش حس اکنه..اوف
ترسیده قدمی به عقب گذاشتم
+جلو نیاا
_ا.ت تو میترسی.!؟. چشماتو لباب اشک نکن خشگلم تو فقط باید زیرم ناله کنی...ا.ت!.
از اتاق زدم بیرون به سمت پله های راهرو دویدم که اومدو از پشت منو گرفت رو کولش گذاشت با دستای ظریفم مشت میزدم رو پشتشو گریم گرفته بود
با پاهام به زانوهاش میزدم
+نکن...جیق میزنم
ک ناگهان اسپنک محکمی زود گفت
_خفه شو کم تکون بخور
دیگ ب معنای واقعی کلمه زیپ دهنمو بستم
پارت : ۲۳
همونطور که به سمتم میومد با شهوت لب زد :
_وای وای ا.ت اوف..خوشگله
نمیدونی....تو این چند ماه..چقد دل دل میزد که ی بار دیگ تورو تو خودش حس اکنه..اوف
ترسیده قدمی به عقب گذاشتم
+جلو نیاا
_ا.ت تو میترسی.!؟. چشماتو لباب اشک نکن خشگلم تو فقط باید زیرم ناله کنی...ا.ت!.
از اتاق زدم بیرون به سمت پله های راهرو دویدم که اومدو از پشت منو گرفت رو کولش گذاشت با دستای ظریفم مشت میزدم رو پشتشو گریم گرفته بود
با پاهام به زانوهاش میزدم
+نکن...جیق میزنم
ک ناگهان اسپنک محکمی زود گفت
_خفه شو کم تکون بخور
دیگ ب معنای واقعی کلمه زیپ دهنمو بستم
۱۵.۶k
۲۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.