ادامه ی پارت
ادامه ی پارت ۳❄
_جونگکوک ، عام ، چیزه ، یه خواهشی ازت دارم .
_ بگو
+ خب راستش ، میدونی ، من از رعد و برق میترسم .
_ خب ؟
+ میشه فقط همین یه شبو ، فقط یه شب بیام پیش تو ؟
_ چی ؟ الان داری خواهش می کنی؟
+ خب منتی هم نیست میرم اتاق خودم . . .
جونگکوک بازوی ظریف جونگ سون رو میگیره .
+ شوخی کردم ، عیبی نداره . بیا .
+ ممنون .
جونگ سون هنوز بخاطر حرکت یهویی کوک توی شوک بود . نمی دونست چی بگه .
هردو روی تخت دراز می کشن . جونگ سون سریع به خواب میره ، ولی جونگکوک؟ تمام اتفاقات امروز ذهنشو مشغول کرده بود اما بیشترش بخاطر این بود که اصلا چرا گذاشت جونگ سون پیشش بخوابه . سعی کرد ذهنشو خالی کنه و موفق هم شد . روی تخت چرخی زد ، الان صورتش با فاصله ای نه چندان زیاد روبه دخترک بود . نور ضعیفی از بیرون به اتاق میتابید که میزاشت صورت جونگ سون کمی واضح تر دیده شه . جونگکوک بدون اینکه متوجه بشه کاملا به دختر خیره شده بود . اون توی خواب با فرشته ها مو نمیزد .
همون طور که محو دخترک شده بود کم کم چشمای تیله ایش سنگین شدن و به خواب رفتن . . . . .
شرط پارت بعدی :
لایک : ۱۵
کامنت : ۲۰
_جونگکوک ، عام ، چیزه ، یه خواهشی ازت دارم .
_ بگو
+ خب راستش ، میدونی ، من از رعد و برق میترسم .
_ خب ؟
+ میشه فقط همین یه شبو ، فقط یه شب بیام پیش تو ؟
_ چی ؟ الان داری خواهش می کنی؟
+ خب منتی هم نیست میرم اتاق خودم . . .
جونگکوک بازوی ظریف جونگ سون رو میگیره .
+ شوخی کردم ، عیبی نداره . بیا .
+ ممنون .
جونگ سون هنوز بخاطر حرکت یهویی کوک توی شوک بود . نمی دونست چی بگه .
هردو روی تخت دراز می کشن . جونگ سون سریع به خواب میره ، ولی جونگکوک؟ تمام اتفاقات امروز ذهنشو مشغول کرده بود اما بیشترش بخاطر این بود که اصلا چرا گذاشت جونگ سون پیشش بخوابه . سعی کرد ذهنشو خالی کنه و موفق هم شد . روی تخت چرخی زد ، الان صورتش با فاصله ای نه چندان زیاد روبه دخترک بود . نور ضعیفی از بیرون به اتاق میتابید که میزاشت صورت جونگ سون کمی واضح تر دیده شه . جونگکوک بدون اینکه متوجه بشه کاملا به دختر خیره شده بود . اون توی خواب با فرشته ها مو نمیزد .
همون طور که محو دخترک شده بود کم کم چشمای تیله ایش سنگین شدن و به خواب رفتن . . . . .
شرط پارت بعدی :
لایک : ۱۵
کامنت : ۲۰
- ۲.۴k
- ۰۱ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط