Dizziness

❄️Dizziness❄️

P4
پرش به صبح
ساعت حدودای ۱۱ و نیم بود که جونگکوک بخاطر سرما از خواب پاشده بود . اولین چیزی که چشمش بهش خورد جای خالی دختر عموش روی تخت بود . از اتاق بیرون رفت و به طرف آشپز خونه رفت . جونگ سون داشت برای خودشو جونگکوک صبحانه آماده می کرد . جونگکوک جلو رفت و با صدای بم شده‌اش به دخترک سلام کرد . . . . .
_صبح بخیر
جونگ سون جیغ زد و از ترس پرید هوا
+ واییییی . ترسوندیم جئون !
_سلامتو خوردی؟
+ببخشید سلام
_چی درست می کنی؟
+پنکیک ، البته با مربای آلبالو
_مورد علاقه امه
+جدی؟ خوبه حداقل یکم وجه اشتراک داریم
_اوهوم . میگم دیشب خوب خوابیدی؟
+آره . از چه نظر؟
_بخاطر رعد و برق .
جونگکوک توی فکر فرو رفت . چرا ازش همچین سوالی پرسید؟ چرا براش مهم بود؟؟؟
+جونگکوک؟

+جونگکوک
+با توعم عقب موندهههه
_ ها ، چیزی چیشده؟
+اصن تو باغ نیستیا .
_خب چیکارم داری
+صبحونه آماده اس . راستی قاشق چنگالا رو پیدا کردم .
_خوبه . راستی کجا بودن؟؟؟
+توی کابینت مخفی🤦🏻‍♀️
_مغز پدر بزرگ رو برم .
+آره واقعا . میگم کِی میریم برای خرید عروسی؟؟؟
جونگکوک با دهن پر گفت :
_خیلی مشتاقی؟؟؟
+نه بابا ! فقط پرسیدم .
_فردا . . .
+اوه
_مشکلیه؟!
+نوچچچچچ

و صبحونه دونفره شون رو تموم کردن . . .
_میگم یه سرنریم بیرون؟
+یعنی انقد حوصله سربرم؟؟؟(با بغض)
_چی؟! نه نه !
+خب حالا کجا بریم؟
_شهربازی؟
+بد نیست.
_اوکی ، فقط میشه من به دوستمم بگم بیاد؟
+آره بابا ، عیب نداره
_باش ، تا من زنگ میزنم تو برو حاضر شو . . . . .
(جونگ سون میره توی اتاقش)
کوک گوشیش رو از روی مبل برداشت و روی اسم پسر کلیک کرد . . . .
~الو؟
_سلام ته ، خوبی؟
.
.
.

شرط پارت بعدی :
لایک : ۵
کامنت : ۵

مدیونید اگه فکر کنین دیر پارت جدید گذاشتم😔😂🎀

( فحش آزاد )
دیدگاه ها (۰)

دیروز تولدم بود👀💌

۲۰۲ تایی شدنمون مبارککک🎉🎉🎉

Forest Vampire 2 (. Bloody Return)خون آشام جنگل 2 (بازگشت خو...

رمان عشق و نفرت پارت ۱۰تهیونگ :ولی چی جیا:خب من لباسم تهیونگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط