مجبور شد

"مجبور شد"
پارت۱۱
من+
لینو_


لونا رسوندم شرکت و خودم رفتم خونه
ویو لونا و لینو
لونا در زد و وارد اتاق لینو شد
لونا: ببین من همیچیو فهمیدم
_:چیو؟
لونا: یااا اینکه تو بخاطر ا\ت با سوجین رابطه داریم
_:او اره وایستا ببینم به ا\ت که چیزی نگفتی ؟
لونا:نه...معلومه که...نگفتم...اصن چ.. چرا باید بگم
_:هییی لونا همه میدونن تو هروقت دروغ میگی اروم حرف میزنی
لونا: اره بهش گفتم چون قرص میخوره چون سه هفتس هیچی نخورده بخاطر تو
_:جدا؟
لونا: اره همش گریه میکنه خودت درست برام توضیح بده
_:ببین اون شب که مامانم تورو فرستاد توی اتاق بهم گفت باید رابطم رو با ا\ت قطع کنم وگرنه بهش اسیب میرسونه و باید با سوجین همون دختره که مامان با مامانش دوست بود و هم دانشگاهیم بود باشم منم بخاطر ا\ت این کارو میکنم فقط بخاطر اون
لونا: باشه حداقل چرا جواب تلفناشو نمیدی
_:چون وقتی جواب تماساشو بدم مامان میفهمه
لونا: تا حالا باهاش رابطه داشتی؟
_:با سوجین؟
لونا: اره
_:اره پس اون قرصای تحریک کننده چی بود به نظرت چون اگر این کارو نمیکردم به مامان میگفت
لونا: اوپا ببخشید
_:چرا
لونا: چون فکرکرده بودم از قصد این کارو کردی فک نمی کردم که مامان چیزی بهت گفته باشه
_:او اشکالی نداره می دونستم همه این فکرومیکنن
لونا: خب الان که منم فهمیدم نمیتونیم این موضوع رو تموم کنیم؟
_:اگه میشد من زودتر این کارو میکردم
لونا: خب من میتونم
_:چجوری
لونا: اونش دیگه به خودم مربوطه فقط باید یه کاری برام بکنی
_:اون چیه
لونا:.....
_:چی چی لونا شوخیت گرفته من چجوری بهش بگم که تو دوست پسر داری من وقتی با ا\ت توی رابطه بودمم به زور گفتم بهش حالا اینو چجوری بگم
لونا: پس منم کمکت نمی کنم
دیدگاه ها (۱)

"مجبور شد"پارت ۱۳من+لینو_روی مبل نشسته بودم که صدای در شنیدم...

"مجبور شد"پارن اخرمن+لینو_(سه روز بعد)ساعت ۱ ظهر بود رفتم حم...

"مجبور شد"پارت ۱۰من+لینو_+:بسه دیگه نمیخوام بخونم+:من به اون...

"مجبور شد"پارت ۹من+لینو_اون شب لونا تا ساعت ۳ پیش من بود بعد...

love Between the Tides²⁵چند دقیقه بعدم: چیکار میکنی؟ ا/ت: هی...

فیک مافیای سیاه من part 4

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط