🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
#خان_زاده
#پارت253
#جلد_دوم
مینا با چشمای برق زده بهم نگاه کرد و گفت
_ منم خیلی خوشحال شدم احساس می کنم با این اتفاق خوب زندگیش راه درستشو پیدا میکنه
زندگیش از این رو به اون رو میشه و دوباره خوشبختی بهش برمیگرد...
ه حرف های پر از امید به هم می زدن و منو امیدوار می کردن وقتی این حرفا رو می شنیدم بیشتر و بیشتر دلتنگ اهورا می شدم با صدای زنگ گوشی راحیل به سمت کیفش رفت و وقتی گوشی رو بیرون آورد با صورتی آویزون رو به من گفت
_شوهرته به خدا هر روز ده بار بهم زنگ میزنه و میگه از ایلین خبر نداری؟
خدا میدونست چقدر دلتنگ صداش بودم پس بازوی راحیل و کشیدم و توی اتاق آوردمش در قفل کردم و گفتم
بزن روی پخش می خوام منم صداشو بشنوم
سری تکون داد و تماس وصل کرد صدای ناراحت و پر از غم اهورا که توی گوشم نشست جونم رفت انگار باورش سخت بود برام فکر میکردم اهورا اصلاً دلتنگم نیست نگو اون بیشتر از من شاید دلتنگی میکرد
_راحیل جان از ایلین خبری داری؟
نگاهی به من انداخت و گفت
_هنوز بی خبرم گفتم که بهت هر وقت خبری بهم رسید ۱۰۰ درصد بهت میگم نمیزارم انقدر منتظر بمونی
صدای آه اهورا را ازاون خطم به گوشم میرسید
_ راحیل من خیلی دلم براش تنگ شده احساس می کنم مردم
نمیدونم شایدنفس های من زندگی من به آیلین وصل بوده و الان که نیست من زندگی نمیکنم مردگی میکنم
راحیل تو به من قول دادی هر وقت خبری بهت برسه به من میگی مگه نه؟
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#خان_زاده
#پارت253
#جلد_دوم
مینا با چشمای برق زده بهم نگاه کرد و گفت
_ منم خیلی خوشحال شدم احساس می کنم با این اتفاق خوب زندگیش راه درستشو پیدا میکنه
زندگیش از این رو به اون رو میشه و دوباره خوشبختی بهش برمیگرد...
ه حرف های پر از امید به هم می زدن و منو امیدوار می کردن وقتی این حرفا رو می شنیدم بیشتر و بیشتر دلتنگ اهورا می شدم با صدای زنگ گوشی راحیل به سمت کیفش رفت و وقتی گوشی رو بیرون آورد با صورتی آویزون رو به من گفت
_شوهرته به خدا هر روز ده بار بهم زنگ میزنه و میگه از ایلین خبر نداری؟
خدا میدونست چقدر دلتنگ صداش بودم پس بازوی راحیل و کشیدم و توی اتاق آوردمش در قفل کردم و گفتم
بزن روی پخش می خوام منم صداشو بشنوم
سری تکون داد و تماس وصل کرد صدای ناراحت و پر از غم اهورا که توی گوشم نشست جونم رفت انگار باورش سخت بود برام فکر میکردم اهورا اصلاً دلتنگم نیست نگو اون بیشتر از من شاید دلتنگی میکرد
_راحیل جان از ایلین خبری داری؟
نگاهی به من انداخت و گفت
_هنوز بی خبرم گفتم که بهت هر وقت خبری بهم رسید ۱۰۰ درصد بهت میگم نمیزارم انقدر منتظر بمونی
صدای آه اهورا را ازاون خطم به گوشم میرسید
_ راحیل من خیلی دلم براش تنگ شده احساس می کنم مردم
نمیدونم شایدنفس های من زندگی من به آیلین وصل بوده و الان که نیست من زندگی نمیکنم مردگی میکنم
راحیل تو به من قول دادی هر وقت خبری بهت برسه به من میگی مگه نه؟
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
۱۴.۱k
۰۶ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.