جسدهایبیحصاراندیشه
#جسدهای_بیحصار_اندیشه
#قسمت_چهارم
هاج و واج صفحه رو بستم، یه لیوان آب خوردم تا بتونم با آرامش درموردش فکر کنم... داستان چیه؟! تو این جماعت مجازی پره از مردایی که تو صفات نرینه از من سرترن، چرا من و انتخاب کرده؟ چی تو سرشه؟ چرا حرفاش تضاد داشت؟! وای.. هی! تو..امیر! ... چرا اینقدر جنایی ش می کنی؟! هی گفتم اینقدر فیلم نبین! تو که....!ولی نه... چرا میخواد من و ببینه قبل از این که من ازش بخوام؟! آخر زمان که میگن همینه ها !! ....
در حالی که از تعاریف و همصحبتی با آمونیاک یه حس رضایت درونی و خودشیفتگی بهم دست داده بود، کما کان بدنبال راهی بودم تا بقول معروف به اصل مطلب برسم... آمونیاک کسی رو انتخاب کرده واسه گفتگو و دوستی که تو ارتباطش با دخترها و زن ها طی این سالیان گذشته تا حد خوبی موفق و حرفه ایی عمل کرده و میشه گفت از معدود کارایی هست برام که توش دکتر نباشم جولای حاذقیم!... اما این کاملا فرق داره، من دارم رابطه ای رو شروع میک نم که نه تنها ضلع سوم مثلثی خواهم بود بلکه اونم ضلع سوم مثلث رابطه منه!... نه.. نه.. بهتره بگم ضلع چهارم این مربع نا بسامان روابط زندگی!... شایدم یه 8 ضلعی به معنی واقعی کلمه...!!!!!!
***
شماره آمونیاک رو توی فایلم سیو کردم، سه ساعت دیگه برای دادن یک اس ام اس خوب بود، یک اس خالی، یا اینکه بپرسم کجایی؟! شایدم یه تک زنگ... نمی دونم، باید فکر می کردم،
این از نظر من یه گام بزرگ بود، در جاده ارتباط دو سویه ای که تداومش هر لحظه به شور و هیجان نا شناخته ای که در درون بی قرارم شعله می کشید، می افزود...
دیدن، تماس یا ارتباط با هر موجود مؤنثی، غیر اونی که عاشقش هستی، یه جور حس تجربه پذیری یا ماجرا جوییه و یا نه، دوئله و صد البته لذت بخش و شیرینه ! همین که نمیتونی آینده رو با طرفت تصور کنی، یه حس خاصی بهت میده، اصولا آدم ریسک پذیری ام اما اینجور جاها، ریسک گاهی به قیمت داشته هام تموم میشه و این برای منی که شرایط خاصی دارم، اصلا خوب نیست...
- خاص؟امیر تو با بقیه مردا چه فرقی داری؟تو هم مثل همه !
- شایدم یکی شدم مثل هیچ کس..
- بیخیال شو امیر! این دفعه فرق می کنه، نه تو امیر 5 سال پیشی، نه توانایی ساپورتِ قلب دیگه ای رو داری. بچسب به زندگی از دست رفته ات!
-پس اون حسه چی میشه؟! برای رفع این روزمرگی لازم دارما!!! تازشم کی میخواد؟! خب خیلی جلو نمیرم، همون چت کافیه!
-هی! از اینجا شروع میشه.
به خودم اومدم، دیدم واووو، از اون نکرده هام یکیش هم فکره ، به این میگن مناظره درونی ها، آفرین مغلوب نشدی .
آمونیاک و فراموش می کنم!
ادامه دارد.
#امیر_معصومی_آمونیاک
#قسمت_چهارم
هاج و واج صفحه رو بستم، یه لیوان آب خوردم تا بتونم با آرامش درموردش فکر کنم... داستان چیه؟! تو این جماعت مجازی پره از مردایی که تو صفات نرینه از من سرترن، چرا من و انتخاب کرده؟ چی تو سرشه؟ چرا حرفاش تضاد داشت؟! وای.. هی! تو..امیر! ... چرا اینقدر جنایی ش می کنی؟! هی گفتم اینقدر فیلم نبین! تو که....!ولی نه... چرا میخواد من و ببینه قبل از این که من ازش بخوام؟! آخر زمان که میگن همینه ها !! ....
در حالی که از تعاریف و همصحبتی با آمونیاک یه حس رضایت درونی و خودشیفتگی بهم دست داده بود، کما کان بدنبال راهی بودم تا بقول معروف به اصل مطلب برسم... آمونیاک کسی رو انتخاب کرده واسه گفتگو و دوستی که تو ارتباطش با دخترها و زن ها طی این سالیان گذشته تا حد خوبی موفق و حرفه ایی عمل کرده و میشه گفت از معدود کارایی هست برام که توش دکتر نباشم جولای حاذقیم!... اما این کاملا فرق داره، من دارم رابطه ای رو شروع میک نم که نه تنها ضلع سوم مثلثی خواهم بود بلکه اونم ضلع سوم مثلث رابطه منه!... نه.. نه.. بهتره بگم ضلع چهارم این مربع نا بسامان روابط زندگی!... شایدم یه 8 ضلعی به معنی واقعی کلمه...!!!!!!
***
شماره آمونیاک رو توی فایلم سیو کردم، سه ساعت دیگه برای دادن یک اس ام اس خوب بود، یک اس خالی، یا اینکه بپرسم کجایی؟! شایدم یه تک زنگ... نمی دونم، باید فکر می کردم،
این از نظر من یه گام بزرگ بود، در جاده ارتباط دو سویه ای که تداومش هر لحظه به شور و هیجان نا شناخته ای که در درون بی قرارم شعله می کشید، می افزود...
دیدن، تماس یا ارتباط با هر موجود مؤنثی، غیر اونی که عاشقش هستی، یه جور حس تجربه پذیری یا ماجرا جوییه و یا نه، دوئله و صد البته لذت بخش و شیرینه ! همین که نمیتونی آینده رو با طرفت تصور کنی، یه حس خاصی بهت میده، اصولا آدم ریسک پذیری ام اما اینجور جاها، ریسک گاهی به قیمت داشته هام تموم میشه و این برای منی که شرایط خاصی دارم، اصلا خوب نیست...
- خاص؟امیر تو با بقیه مردا چه فرقی داری؟تو هم مثل همه !
- شایدم یکی شدم مثل هیچ کس..
- بیخیال شو امیر! این دفعه فرق می کنه، نه تو امیر 5 سال پیشی، نه توانایی ساپورتِ قلب دیگه ای رو داری. بچسب به زندگی از دست رفته ات!
-پس اون حسه چی میشه؟! برای رفع این روزمرگی لازم دارما!!! تازشم کی میخواد؟! خب خیلی جلو نمیرم، همون چت کافیه!
-هی! از اینجا شروع میشه.
به خودم اومدم، دیدم واووو، از اون نکرده هام یکیش هم فکره ، به این میگن مناظره درونی ها، آفرین مغلوب نشدی .
آمونیاک و فراموش می کنم!
ادامه دارد.
#امیر_معصومی_آمونیاک
- ۴.۶k
- ۰۸ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط