ماه من گفتم که با من مهربان باشد نبود

ماه من گفتم که با من مهربان باشد ، نبود
مرهم جان من آزرده جان باشد ، نبود

خاطر هرکس از و می‌شد، به نوعی شادمان
شادمان گشتم که با من همچنان باشد ، نبود

#وحشی_بافقی
دیدگاه ها (۱)

می روی و دل اگر زنده بمــانم با توستور نمانــم همه جا روح و ...

گر من سخن نگویم در وصف روی و مویتآیینه ات بگوید پنهان که بی ...

هم گلستان خیالم ز تو پر نقش و نگارهم مشام دلم از زلف سمن سای...

هوسِ تو را دارم که دیوانه ام کنیبا خواندنِ یک شعر،که مَستم ک...

من عشق تورا دور از هوس می بینمالله می بینمهردو لب تورا قند و...

🌱🍒من به سوے #باغ_و_گلشن می روم       تو نمی آیی میا من می رو...

نیایش شبانگاهی معبودم امشب...دلم آرامشی عمیق میخواهد تو را م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط