گر من سخن نگویم در وصف روی و مویت

گر من سخن نگویم در وصف روی و مویت
آیینه ات بگوید پنهان که بی نظیری

گفتم مگر ز رفتن غایب شوی ز چشمم
آن نیستی که رفتی، آنی که در ضمیری...

#سعدی
دیدگاه ها (۱)

اینجا نه فقط تو، که جهان سوخته استبُغضی دهــن شعـــر مــرا د...

یک شعر، یک بهانه‌ی بهتر به جای چاییک استکان خیالِ مصوّر به ج...

می روی و دل اگر زنده بمــانم با توستور نمانــم همه جا روح و ...

ماه من گفتم که با من مهربان باشد ، نبودمرهم جان من آزرده جان...

در عمق رویا روزها ، با یاد تو سر کرده امدر راه تو دردانه گل ...

ای ساربان! آهسته رو کآرام جانم می‌رودوآن دل که با خود داشتم،...

بهار و خاکستر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط